جان کالوین که بود و اهمیت او برای چیست؟

جان کالوین یک فرانسوی کوتاه قد بود که زندگی خود را در شهری سپری کرد که هیچ وقت قدر او را نشناخت. با توجه به تکفیری که در ژنو به او نسبت داده شد، بلافاصله مورد حمله  قرار گرفت و شغل خود را در نتیجۀ مبارزه روی مقدسات[1] و مراسم کلیسایی از دست داد و سپس تحت تعلیم مارتین بیوسِر[2] قرار گرفت و بی میل به ژنو بازگشت تا اصلاحات را در آنجا تمام کند. کالوین کتابی نوشت که تا دوران مدرن به شکل وسیعی منتشر و خوانده شد. این کتاب برجسته‌ترین کتاب الهیاتی بود که به انگلیسی ترجمه شده بود به نام: مبادی مسیحیت[3].

در واقع، با اینکه کالوین تا پایان عمرش بنیانگذار یا تأثیرگذارترین صدای اصلاحات نبود، اما نقش وی در تفکر اصلاحات با نام جنبش اصلاحات مترادف شد. و مخصوصاً انگلیسی زبانان با افتخار عنوان “کالوینیست” را به دست آوردند اما در عین حال مخالفان نظرات اصلاح شده همواره در میان کالوینیست ها بوده‌اند و علیه آن نوشته‌اند. اما آنچه که کالوین را از دیگران برتری می‌‌بخشد، احتمالا این است که وی تأثیرگذارترین الهیدان جنبش اصلاحات بوده است.  

کالوین و نه لوتر؟

هنگامی که تروین واکس[4] برای نخستین بار فهرست پنج الهیدان برتر را منتشر کرد، شاید بحث برانگیزترین بخش این فهرست انتخاب کالوین نسبت به لوتر بود. من با این انتخاب موافق هستم (همانگونه که سیاری از دانشمندان، و نه همۀ آن‌ها اصلاح شدند)، بنابراین، ضروری است که به اجمال بگویم چرا لوتر نسبت به کالوین برتری ندارد. بحث این است که چطور اهمیت یک شخصیت الهیدان ارزیابی می‌شود. هیچ کس نمی‌تواند به تأثیرگذاری لوتر بر اصلاحات شک کند. ممکن است کسی بگوید که بدون لوتر، کالوین ـ و در نتیجه پروتستانیزم ـ وجود نداشت. موضع در مقابل امپراطوری مقدس روم نمادین است و خودش تقریباً مینیاتوری از دنیای اصلاحات است.

   هنوز هم تأثر لوتر تحت الشعاع اندک عواملی قرار دارد و کم اهمیت‌ترین آن‌ها آن است که امروزه تعداد معدودی از پروتستان‌ها با موقعیت الهیاتی لوتر و عواملی فراتر از الهیات فیض، عادل شمردگی و شریعت اشتراک دارند. نظر او دربارۀ مقدسات محدود به اقرار لوتری ایمان و بنای اختلاف میان لوتری‌ها و دیگر فرقه‌های پروتستان است. دیدگاه لوتر دربارۀ غسل تعمید و دیدگاه غیرطبیعی و متعالی وی دربارۀ مریم نیز بسیاری از اصلاحگران را از تعریف او خارج می‌کند.  

   بنابراین، اگر ما عبارت “تأثیرگذارترین” را به معنی فردی که بر شروع اصلاحات اثر گذاشت، تعریف کنیم، لوتر در خط مقدم قرار دارد. اما این تعریفی ضعیف است. در واقع به این معناست که فقط لوتر با این تعریف  تطابق دارد، در حالیکه این تعریف بشدت مورد بحث و اختلاف است.

  همچنین ما باید “تأثیرگذارترین” را در معنای دیگر به کار بگیریم که منظور افرادی است که طی قرون، بیشترین تجمعات را شکل داده‌اند بیشترین کتاب‌ها را نوشته‌اند و بیشترین جنبش‌ها، فراتر از مرزهای خود، ایجاد کرده و حتی بر خصمانه‌ترین عقاید مخالف الهیات تأثیر گذاشته‌اند؟ (البته یادمان باشد که همه این تأثیرات مثبت نبوده است).

 با این اوصاف، بسیاری از مورخان با لجاجت کالوین را به لوتر ترجیح می‌دهند، اما باز هم لوتر را در جنبش اصلاحات و تاریخ اونجلیکال‌ها (انجیلی‌ها) کم اهمیت‌ نمی‌دانند. با این حال، با در نظر گرفتن نفوذ بین المللی کالوینیزم ـ هم در جنبش اصلاحات و هم در جاهایی مثل کره ـ بسیاری از افراد کالوین را اثرگذارتر از لوتر می‌دانند. اما بدون احساس اندوه نمی‌توانیم هر دو را در این فهرست قرار بدهیم.

   یکی دیگر از عوامل مهم این است که دیگر الهیات تبشیری، یعنی آرمینینیزم[5] خارج از عقاید خاصی از الهیات اصلاح شده شکل گرفت که همواره کالوینیزم را مخالف اصلی خود می‌دانست. وسلیان‌ها[6]، بپتیست‌ها و کلیساهای جماعتی[7] که با آغوش باز آرمینینیزم را می‌پذیرفتند، همیشه با کالوین مخالفت می‌کردند، اما بندرت در مقابل لوتر ایستادگی می‌کردند.

   بنابراین، باتوجه به آنچه گفته شد، انتخاب کالوین نسبت به لوتر به دلیل سلیقه نیست، بلکه به دلیل تاثیر وسیع‌تر الهیاتی او در میان انجیلی‌ها است. تأثیر کالوین بر طرفداران و دشمنانش حتی در میان نسل‌های اولیه دوره اصلاحات بی نظیر است، به‌طوری که دست کم نام کالوین با تحولات بعدی در تفکر اصلاحات مترادف شده است. اما اگر می‌توانستیم فهرست مذکور را از ۵ نفر به ۱۰ نفر افزایش دهیم، شاید به سختی می توانستیم نام لوتر را در آن جای دهیم.

کالوین و ژنو

کالوین به دلیل تمام تأثیرات بعدی خود بر پروتستان‌ها و انجیلی‌ها، بیشتر زندگی خود را در خارج از وطن زندگی کرد. بعضی اعتقاد دارند که او جوان‌ترین فرد از اصلاح‌ طلبان نسل اول بود و برخی هم او را بخشی از اصلاح طلبان نسل دوم می‌دانند. زمانی که او ایمان آورد بیش از یک دهه از عمر اصلاحات می‌گذشت و جنبش اصلاحات ـ همانگونه که بعداً به آن خواهیم پرداخت ـ با زوئینگلی[8] و بولینگر[9] در زوریخ و و دیگر شهرهای سوئیس به خوبی جریان داشت.

هنگامی که کالوین در سال ۱۵۳۶ به ژنو برگشت،  با وضعیتی از الهیات مواجه شد که سیاست آن را بسیار بدتر کرده بود. در سال ۱۵۳۱، درست هنگامی که هویت اصلاحات در زوریخ در حال شکل‌گیری بود، ارتش وارد خیابان‌ها شد، زوئینگلی را در میدان درگیری کشتند و دوباره شیوه کاتولیک را بر مردم تحمیل کردند. با مرگ زوئینگلی امکان اصلاحات در زوریخ از بین رفت و ویتنبرگ تمام عقاید اصلاح شده را به طور انحصاری اصلاح کرد. آنچه باقی مانده بود، یک منطقۀ آشوب زدۀ سوئیس بود که اکنون نیازمند چیزی برای حفاظت و تأمین آیندۀ آن‌ها بود.

    برای مثال، یکی از اقداماتی که در شهر بِرن انجام شد، پیوستن به ژنو و اجبار آن به تغییر از کاتولیک به پروتستان بود. ژنو (برخلاف بِرن و زوریخ که آلمانی زبان بوند) فرانسوی زبان و متأثر از دوکِ ساوُی[10] بود. بِرن ارتش بزرگی داشت و مشتاق اصلاحات دینی بود. تنها چیزی که بِرن  برای تأسیس کلیسای پروتستان امروزی کم داشت، توان ارسال کشیش‌ های فرانسونی زبان به بِرن بود.

با ورود کالوین و فارل، دو تبعیدی به فرانسه که هر دو اومانیزم و سپس انجیل را از در فرانسه پذیرفته بوند، کلیسای پروتستان سرانجام شکست خورد، پادشاه فرانسه با چرخشی پرخاشگرانه وارد مبارزه با پروتستان شد و کالوین و فارل مجبور به فرار شدند. بِرن که  قبلاً با کالوین کار کرده بود او را به ژنو فرا خواند و فارل نیز که از طریق دوستانش کالوین را می‌شناخت، بسیار مشتاق بود به او کمک کند. پس از چندین تهدید ملایم الهی، کالوین با همکاری او موافقت کرد. مشکلات پیش روی این دو مرد بیشمار بود: هر دو جوان بودند، مشکل زبانِ آن‌ها بسیار مهم بود. فارل یک کله شق بدنام بود و کالوین وقتی صحبت از تعلیم و تربیت می‌شد عملاً چیزی جز اندکی غرور نبود. شهر ژنو نیز به‌طور کامل از چرخش به سمت اصلاحات ناخواسته خوشحال نبود. بنابراین، کالوین در اولین تلاش خود در رهبری ژنو با شکست مواجه شد و این شکست فقط به دلیل لجبازی خودش نبود، اگرچه این لجاجت هم به او کمکی نکرد. وقتی در سال ۱۵۴۱ به ژنو برگشت، عاقل تر بود، حالا ازدواج کرده بود و تمام وقت خود را صرف نوشتن کرد.

کالوین برادر جوان تر

کالوین، در دنیای پیچیدۀ سوئیس، موضع‌گیری خود را برای ایمان اصلاح شده آغاز کرد. پس از بازگشت به ژنو او تنها صدای اصلی در مناطق مختلف سوئیس و به‌طور قطع سراسر اروپا نبود. این اتفاقات بعداً رخ داد، اما در حال حاضر او برادری جوان‌تر در خدمت مردانی چون بیوسر، بولینگر و دیگر رهبرانی بود که تجربیات بیشتری داشتند و در دیگر کشورها نیز محوریت داشتند. در این شرایط کالوین ابداً هیجان زده و عصبای نبود و این دوره از زندگی وی با اشتیاق برای همکاری با دیگر شهرها و اصلاح طلبان به منظور ایجاد اتحاد در ایمان اصلاح شده شناخته می‌شود.

نامه‌های وی به این مردان همانگونه که حاکی از اشتیاق او برای همکاری است، تمایل او برای ارائه دیدگاهایش را نیز نشان می‌دهد. بیوسر و بولینگر نیز فهمیدندکه کالوین به یادگیری از همتایان اصلاح طلب خود در شهرهای دیگر اشتیاق دارد. در هیچ کجا نمی بینیم که کالوین مثل لوتر باشد و تمام راه‌ها به او ختم شود و یا مثل لوتر تمام عقاید او همانند صدور حکم باشد. کالوین تلاش نمی‌کرد نقشی مشابه با نقش لوتر ایفا کند. به این معنا که جنبش اصلاحات  همواره ترکیبی از گروهی از برادران بود و اگر تا کنون با برادران خود در یک خانه زندگی کرده باشید، می‌دانید که آن خانه چقدر آشفته است. آن‌ها همیشه با هم موافق نبودند، و همیشه خیلی مهربانانه عمل نمی‌کردند. بیوسر و بولینگر هر دو  مشتاق بودند که خود تأثیرگذارترین صدا در الهیات اصلاح شده باشند ـ مشاجرۀ آن‌ها تا حدی بود که بولینگر همیشه به این موضوع شک داشت که بیوسر رمزنگار لوتر در مقدسات باشد. اما در اثنای این زندگی آشفته، کالوین و عده‌ای دیگر دیدگاه‌های اصلی اصلاحات را تدوین می کردند.

تأثیر کالوین بر الهیات

با توجه به آنچه گفته شد، کالوین جوان‌ترین برادر بود، اما کبوتر خانگی خانواده نبود. کالوین در اواخر عمرش به صدای هدایت کننده‌ای در جهانی اصلاح شده تبدیل شد و اصلاحات را در اسکاتلند، انگستان، فرانسه و سوئد توسعه داد. اغلب تأثیرات او به دو عامل اصلی بستگی داشت: شفافیت در نوشته‌ها و ترجمه کتاب مبادی مسیحیت به زبان‌های دیگر، بخصوص به زبان انگلیسی.

کالوین در نوشته‌هایش کامل نیست، و مانند هر الهیدان دیگری دارای لحظاتی است که بیش از آنکه کمک کند، خواننده را گیج می‌کند. اما در مقایسه با دامنۀ وسیع متون پروتستان، کالوین روشن‌ترین و صریح‌ترین و به عبارتی تقریباً صدای همۀ پروتستان‌هاست. برای مثال، مطالعۀ آثار لوتر بسیار سرگرم کننده و جالب است، اما مانند خرگوشی است که در حال دویدن است، می‌نویسد و در کارش مبالغه می‌کند به‌طوری که به نظر می‌رسد اظهاراتش (دست کم به هنگام شروع) با هم مغایرت دارد. برخلاف او بیوسر بسیار ملالغتی بود و برای مردم زمان خودش خیلی مبهم و پراکنده می نوشت تا جایی که مردم برای ناتوانی او در پرداختن به نکته اصلی مطایبه[11] می‌کردند.

حتی پس از ۵۰۰ سال  با باز کردن آثار کالوین حتی در یک اثر ترجمه‌ای با مطالب متفاوتی مواجه می‌شویم.  آموزش‌های اومانیستی که کالوین دیده بود، ابزارهایی در اختیار او قرار داد، تا آنچه را که در نظر دارد به خواننده‌اش ارائه دهد. کالوین هنگامی که به طرح دیدگاه خود می‌پردازد، کاملاً با احتیاط و اغلب با دقت کامل دیدگاهش را مطرح می‌کند و بندرت یک کلمه جابه‌جا می‌شود. هنگامی که در یک موضوع انتزاعی یا نکات ساده گیر می‌کند، زیاد روی آن توقف نکرده و  بحث نمی‌کند ـ او همچنین برای ویرایش و بازنگری کتاب مبادی مسیحیت و در سراسر زندگی‌اش صبر زیادی داشته است ـ البته یقیناً با توجه به استانداردهای امروزی.

از همه مهم‌تر اینکه برای خوانندگان انگلیسی زبان، در نظر داشته باشید که نوشته‌های او مهم‌ترین متون الهیاتی بود که در پایان سلطنت ملکه الیزابت اول در انگلستان چاپ شد. آثار دیگری از نویسندگان اصلاحات به زبان لاتین باقی مانده است که هنوز هم یک زبان زنده برای دانشمندان است، اما مطالعۀ آن‌ها برای افراد عامی دشوار است. مدت‌های زیادی حتی دانشگاهیان به زبان لاتین نمی‌نوشتند.  اما برخلاف آن‌ها، کالوین نه تنها به زبان لاتین می‌نوشت، بلکه کتاب مبادی مسیحیت خود را نیز به فرانسه ترجمه کرد  ـ یک صدای اصلاحاتِ آلمانی زبان نمی توانست جذاب باشد.

کالوین در پایان زندگی‌اش به صدای بین‌المللی و برتر در الهیات اصلاحات تبدیل شد. او بنیانگذار جنبش اصلاحات نبود و هرگز خود را در تمام موضوعات تنها صدای رهبری اصلاحات معرفی نکرد. با این حال امروزه ما باید بگوییم که تأثیر او تصادفی نبود و این تأثیرات نتیجۀ توانایی‌های بیشمار او در شرح دادن، دفاع و انتشار کتاب مبادی مسیحیت برای افرادی است که برای خدمت شبانی مطالعه می‌کنند.


[1] Sacraments

[2] Martin Bucer

[3] The Institutes

[4] Trevin Wax

[5] Arminianism

[6] Wesleyan

[7] Congregational churches

[8] Zwingli

[9] Bullinger

[10] Duke of Savoy

[11] شوخی و مزاح کردن ، خوش طبعی کردن

این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.