محبت خداوند، ذات یا خواستِ کریمانۀ خداوند است که باعث میشود به مخلوقاتی که به صورت او آفریده شدهاند، عطا شود (بنابراین، در این معنا با فیض هم معناست)، متعالیترین فایدۀ این محبت آن است که موهبتی عاری از نفسپرستی است که از طرف خداوند در عیسی مسیح به مخلوقات ارزانی شده است.
خلاصه
محبت خداوند، ذات یا خواستِ کریمانۀ خداوند است که باعث میشود به مخلوقاتی که به صورت او آفریده شدهاند، عطا شود (بنابراین، در این معنا با فیض هم معناست)، متعالیترین فایدۀ این محبت آن است که موهبتی عاری از نفسپرستی است که از طرف خداوند در عیسی مسیح به مخلوقات ارزانی شده است.
با اینکه دربارۀ محبت خداوند دست کم به پنج روش مختلف میتوان بحث کرد، اما این محبتِ خداوند، روش خاص، متعالی و شکل نجات بخش محبتِ خدا است. محبت جاودان خداوند نسبت به قوم خود آن است که با برداشتن گناه از قوم خدا، آنها را نجات میدهد، محبتی پدرانه به فرزندان خود، و حضور روح محبت در زندگی آنها به عنوان مسیحیان.
از بین تمام بیانیه هایی که در مورد خدا گفته میشود، شاید بنیادیترین حقیقت درباره خدا آن است که او محبت است. محبت چیزی نیست که همینطوری از خدا بیاید. آن چیزی فراتر از عمل خدا است. همانطور که یوحنا به روشنی میگوید: “خدا محبت است” (اول یوحنا ۸:۴). کارل اف. اچ هنری به درستی میگوید که محبت “فعل تصادفی یا ضمنی خداوند نیست، بلکه یک مکاشفۀ اساسی از طبیعت الهی، یک کمال بنیادین و ابدی است. محبت او مانند دیگر ویژگیهای الهیاش، موجودیت او را بهعنوان یک کلیت در افعال و روابطش انعکاس میدهد (نگاه کنید به کارل. اف. اچ. هنری، خدا، مکاشفه و اقتدار، جلد دوم، خدایی که میایستد و سخن میگوید، صفحۀ ۳۴۱)[1]. متاسفانه، محبت یکی از مفاهیمی است که در جهان کمتر شناخته شده و حتی در کلیسا بسیار مورد سوء استفاده قرار گرفته است. پس وقتی میگوییم خدا محبت است، به چه معناست؟
محبت خداوند را میتوان به وضوح در این دید که خداوند خود را بوسیلۀ پسرش به ما هدیه کرده است، هدیهای که جذابترین، زیباترین، و جاودانهترین تجربۀ رضایت بخشی است که به ما داده است، یعنی، شناخت خودش و لذت بردن از خودِ خداوند. متعالیترین فایدۀ این محبت آن است که موهبتی عاری از نفسپرستی است که از طرف خداوند در عیسی مسیح به مخلوقات ارزانی شده است.
بهترین بیان محبت، زمانی است که محبت کننده، بیشترین هزینه را با عطای جذابترین، زیباترین، و رضایت بخشترین تجربۀ ممکن میپردازد. البته، مورد آخر، همان شناخت و لذت بردن از خودِ خداست. لذا، وقتی عیسی به پدر دعا میکند تا او را جلال بدهد تا او نیز در مقابل، خدا را جلال دهد، محبت او را به ما ثابت میکند (یوحنا ۱:۱۷). عیسی از پدر میخواهد به ما تجربهای عطا کند که روح ما را برای همیشه راضی کند، دیدن و لذت بردن و رضایت از جلال و عظمت خداوند، دوست داشتنیترین چیزی است که خداوند میتوانست به ما عطا کند.
مشخصههای محبت خدا
دی. ای. کارسون پنج روش مشخص را معرفی میکند که کتاب مقدس با این پنج روش دربارۀ محبت خداوند سخن میگوید (نگاه کنید به: دی. ای. کارسون، “دربارۀ تحریف محبت خداوند”)[2]. اولاً، محبت ویژه پدر به پسر (یوحنا ۳۵:۳؛ ۲۰:۵) و همچنین پسر نسبت به پدر وجود دارد (یوحنا ۳۱:۱۴). دوماً، محبت خداوند نسبت به تمام آفرینش خود. اگرچه واژۀ “محبت” بندرت به این معنا به کار رفته است، نمیتوان این واقعیت را نادیده گرفت که جهان نتیجۀ محبتِ یک خالق است (به بیانیه “نیکو” بودنِ آنچه که خدا آفریده است در پیدایش ۴:۱، ۱۰، ۱۲، ۱۸، ۲۱، ۲۵، ۳۱ نگاه کنید). سوماً، محبتِ نجات بخش خدا نسبت به جهانی سقوط کرده (یوحنا ۱۶:۳). لذا یک محبت چهارم نیز وجود دارد و آن محبتِ گزینشی و انتخابی برای محبت کردن است؛ و این محبت میتواند محبت به قوم اسرائیل، کلیسا یا افراد خاص باشد (تثنیه ۷:۷-۸؛ ۱۴:۱۰-۱۵؛ افسسیان ۲۵:۲؛ اول یوحنا ۱:۳). در آخر، کتاب مقدس از محبت موقت و شرطی خداوند به قومش سخن میگوید. کارسون به چگونگی به تصویر کشیدن تجربۀ محبتِ خداوند به شرط اطاعت و ترس از خدا اشاره میکند. این محبت، ربطی به محبتی که ما را نجات میدهد و وارد رابطه با خدا میکند ندارد بلکه به ظرفیت ما در احساس و لذت بردن از مهر خدا ربط دارد (یوحنا ۹:۱۵-۱۰؛ یهودا ۲۱؛ مزمور ۹:۱۰۳-۱۸).
محبت به عنوان فیض
در اینجا، تمرکز ما بر چهارمین عبارت درباره محبتِ خداوند است؛ یعنی، محبت او به قوم برگزیده و محبوب خود. باید به خاطر داشته باشیم که تمام مخلوقاتِ خداوند محبتِ او را یکسان و به یک اندازه دریافت و تجربه نمیکنند. ما هم بر اساس کتاب مقدس و هم بر اساس تجربه، میتوانیم بین محبتِ خداوند آنگونه که در فیض عام و فیض خاصِ خداوند نمایان میشود به طور اجتناب ناپذیری تفاوت قائل میشویم.
محبتِ خداوند، آنگونه که در فیضِ عام آشکار شده است، عبارت است از محبتِ خداوند بهعنوان خالق که شامل مهربانی، رحمت و صبور بودن او میشود. این محبت جدای از نجات بخش بودن، شامل محبتِ بدون تمایز و جهانی است که به بهرمندی از تمام مزایا مادی و معنوی برای نجات محدود است. این فیض را هم برگزیدگان و هم کسانی که برگزیده خدا نیستند، به طور یکسان دریافت میکنند (نگاه کنید به متی ۴۳:۵-۴۸؛ لوقا ۲۷:۶-۳۸).
محبتِ خداوند، آنگونه که در فیضِ خاص آشکار شده است، عبارت است از محبتِ خداوند بهعنوان ناجی که شامل رستگاری، میزان احیای فیض و مالکیت قطعی حیاتِ جاودان است. این محبت، محبتی متمایز و خاص است که باعث میشود فیض حیاتِ جاودان را در مسیح عطا کند. این محبت را فقط برگزیدگان دریافت و تجربه میکنند.
بنابراین، مانند فیض، کسی شایسته دریافت این محبتِ نجات بخش خداوند نیست. محبتِ خدا به گناهکاران در نجات آنها جریان دارد، و گناه آنها مانع محبت خداوند نمیشود. خداوند ما را دوست دارد، به صراحت، حتی وقتی که گناهکاریم؛ زیرا جلال محبتِ او باید بینهایت برجسته شود. هنگامی که ما هنوز درمانده “یا ناتوان” بودیم عیسی در راه بیدینان مُرد (رومیان ۶:۵). حقیقتا، “خدا محبت خود را نسبت به ما کاملاً ثابت کرده است، زیرا هنگامی که ما هنوز گناهکار بودیم، مسیح به خاطر ما جان داد (رومیان ۸:۵). تنها دلیل محبتِ نجات بخش خدا به گناهکاران، خودِ خداوند است.
محبت و مرگ مسیح
بنابراین، محبت خداوند منشاء یا علت عمل کفارۀ مسیح است. دلیل محبت خدا نسبت به انسان مرگ مسیح نیست؛ اتفاقا مرگ مسیح دلیل محبت خدا به انسان است. مرگ ناجی را نباید اینگونه درک کرد که بهخاطر مرگ مسیح چیزی در ما بوجود میآید تا استحقاق و شایستگی دریافت محبت خدا را به دست آوریم. قربانی شدن مسیح باعث به دست آوردن توجه و مهربانی خداوند نمیشود، بهطوری که ضرورت داشته باشد مسیح با رنج هایش، محبت را از یک موجود الهی عبوس، بی میل و بی تفاوت بیرون بکشاند. برعکس، این محبت خداوند است که مسیح را وادار به مرگ میکند تا محبت لایتنهایی خداوند را آشکار کند. در یک کلام، محبت نجات بخش خداوند بخشیدن (دادن) است: “زیرا خداوند جهانیان را آنقدر محبت نمود که پسر یگانۀ خود را داد (یوحنا ۱۶:۳). و دوباره پولس میگوید: “آنکس که زندگی میکند، من نیستم، بلکه مسیح است که در من زندگی میکند و این زندگی جسمانی که اکنون دارم، فقط بوسیلۀ ایمان به پسر خدا که من را محبت کرد و جان خود را بخاطر من داد، زندگی میکنم” (غلاطیان ۲۰:۲؛ همچنین نگاه کنید به افسسیان۱:۵-۲، ۲۵؛ اول یوحنا ۹:۴-۱۰).
محبت به عنوان اقتدار
محبتِ نجات بخش خداوند همچنین مقتدر و مطلق است. جان موری[3]، اینچنین توضیح میدهد:
خدا، حقیقتاً محبت است و برای او محبت چیزی اکتسابی نیست. محبت بودن خدا چیزی نیست که او بخواهد انتخاب کند باشد یا نباشد. خداوند محبت است و محبت او ذاتی و ازلی است. همانطور که خداوند روح است، همانطور که خداوند نور است، پس او به همین سان محبت است. لذا این ذاتِ خداوند است که محبت بودن او را تصدیق می کند و محبت بودن او مستلزم رستگاری و پذیرش موجوداتی خارج از خود که نالایق و مستحق جهنم هستند، نمیباشد. خداوند بهخاطر بخشنده بودن و اقتدار خود و لذت خوشایندی که ناشی از خوبی خودِ اوست، تصمیم میگیرد قومی را انتخاب کند تا از او ارث ببرد و در ارث با مسیح شریک شود. دلیل محبت بودن خداوند در خودِ خداوند مقیم است و از معرفی خودش بهعنوان “هستم آنکه هستم” پیشی میگیرد (نگاه کنید به رستگاری: انجام شد و به کار رفت)[4].
بنابراین، وقتی میگوییم محبت مقتدر و مطلق است، مثل این است که بگوییم محبت او قابل تشخیص است. از نظر تعریف، این محبت بهعنوان محبتی نجات بخش فقط به کسانی تعلق میگیرد که نجات واقعی یافته و آن را تجربه میکنند (یعنی، برگزیدگان). گرچه این احساس هم وجود دارد که خداوند برگزیده نشدگان را هم دوست دارد، اما نه برای رستگاری و نجات. اگر آنها را چنین دوست میداشت، یقیناً آنها را نجات مییافتند. خدا آنها را دوست دارد اما نه با محبت نجات بخش. با این حال، یقیناً آنها را نجات خواهد داد. با تمام این حرفها، باید گفت محبت ازلی و انتخابی خداوند همگانی نیست و به افراد خاص تعلق دارد.
محبت و فرزندخواندگی
محبت خداوند این است که ما را فرزند خود میداند. در “محبت” بود که خداوند “ما را قبل از آفرینش دنیا در عیسی مسیح برگزید (افسسیان ۵:۱؛ مقایسه کنید با اول یوحنا ۱:۳) محبت خداوند به راستی “عظیم” توصیف شده است، زیرا با محبت عظیم ما را محبت میکند” (افسسیان ۴:۲) و خداوند ما را در مسیح زنده کرد. این محبت کریمانه است چون هرگز زایل نمیشود، عمق آن هرگز قابل اندازهگیری نیست و هدف خداوند هرگز با گناه انسان بی اثر نخواهد بود (افسسیان ۴:۲-۵).
محبت به عنوان ازلی بودن
محبت نجات بخش خداوند ازلی است. قبل از پیدایش جهان (افسسیان ۴:۱-۵) خداوند محبت نجات بخش خود را بر ما قرار داد و ما را از پیش برای فرزندی خوانده بود (دوم تسالونیکیان ۱۳:۲).
چارلز اسپرجن[5]، این محبت ازلی را اینگونه توصیف می کند:
در آغاز، هنگامی که این جهان بزرگ در ذهن خداوند شکل گرفت، مانند جنگل ایی زاده نشده در جامی از بلوط، قبل از اینکه صدایی در سکوت انعکاس یابد، قبل اینکه کوهها سر برآورند، خیلی قبلتر از آن که نوری در آسمان بدرخشد، خداوند مخلوقات برگزیده شدۀ خود را محبت میکرد. قبل از اینکه هیچ موجودی به وجود آید، قبل اینکه بالهای فرشتهای در آسمانها پرواز کند، هنگامی که فضا به جود نیامده بود، جایی که هیچ کس جز خدا در امان نبود – حتی در آن خلوت خدایی و در آن سکوت مطلق و ژرف، دلش در محبت برگزیدگانش بود، نام آنها در قلب او نوشته شده بود و برایش به اندازۀ جان عزیز بودند. عیسی قبل از پیدایش جهان قومش را محبت میکرد، حتی از ازل. وقتی که با فیض خود مرا فرا خواند و به من گفت “من تو را با محبت ازلی دوست دارم. بنابراین، با لطف محبتِ خود تو را آفریدهام (نگاه کنید به خود زیستنامه، جلد ۱ ص ۱۶۷)[6].
این محبت نه تنها در مفهوم ازلی است، بلکه هدفِ این محبت نیز غیر قابل اجتناب است. “چه کسی میتواند ما را از محبت مسیح جدا سازد” (رومیان ۳۵:۸). هیچ چیز! پولس رسول اینگونه با اعتماد از امید سخن میگوید که خدا قبل از پیدایش زمین، ما را محبت کرده است، چون ما را دوست دارد، حتی زمانی که دشمن او بودیم، با فرستادن پسرش محبتی ایجاد میکند و این محبت اکنون که دوستان او هستیم، تزلزل ناپذیر است (نگاه کنید به رومیان ۸:۵-۱۱). جی. آی. پَکِر[7] ماهیت ازلی و غیر قابل اجتناب بودن این محبت الهی را به خوبی بیان می کند:
خالقِ من، گناه من را پیش بینی میکند، اما مرا محبت میکند و گناه من را بر طرف میکند، حتی به قیمت رفتن بر روی صلیب، چون پسر آسمانی از ازل انتخاب شده، تا نجات دهندۀ من باشد و بخاطر من انسان میشود و میمیرد و اکنون زنده است تا من را شفاعت کند. روزی خواهد آمد تا من را به خانهام ببرد. چون خداوند من را محبت میکند و به زمین میآید تا صلح را برای من موعظه کند و به وسیلۀ رسولانش روح خود را در من قرار میدهد و من را از مرگ روحانی به اتحادی حیات بخش و ارتباط با خودش میبرد و وعده میدهد که مرا محکم نگه دارد و هرگز نگذارد از بین بروم. چنین شناختی از خداوند است که سپاسگزاری و لذت بی انتها میآورد (نگاه کنید به محبت خداوند: عام و خاص، در جشنِ کار نجات خداوند، مجموعه نوشته های کوتاه، جی. آی. پَکِر ۱۵۸:۱-۵۹)[8].
محبت به عنوان تأدیب
تأدیب مقدس پدر آسمانی ما، که کمتر از اعطای زندگی جاودان نیست، نتیجۀ محبت خداوند است. “ای فرزند من، تأدیب خداوند را ناچیز نشمار و وقتی او تو را سرزنش میکند، ناامید نشو، زیرا خداوند هر که را دوست دارد، تأدیب می کند (عبرانیان ۵:۱۲-۶). این آیات برای مسیحیان عبرانی نوشته شد که به اشتباه فکر میکردند فقدان رنج، نشانۀ لطف خداوند است و بنابراین، آن رنج و ظلم، نشانۀ خشم خداوند است. برعکس، تا جایی که به تأیید خشم خدا و عدم پذیرش ما مربوط است، رنجها نشانهای از محبت پدرانۀ اوست. فیلیپ هیوز[9] مینویسد، “تأدیب، ویژگی یک پدر بی رحم و خشمگین نیست، بلکه پدری که عمیقاً نگران سعادت پسر خود است” (نگاه کنید به تفسیر رسالۀ عبرانیان، ص ۵۲۸)[10].
محبت خداوند و زندگی مسیحی
محبت ازلی و بلاعزلی که خداوند به قوم خود دارد، بسیار فراتر از آشتی دادن گناهکارانی بیگانه با خود است. محبتی که خداوند به ما دارد همچنین محبت کردن ما را به یکدیگر مقدور میسازد. “هیچ کس خدا را ندیده است، اگر ما یکدیگر را دوست بداریم، خدا در ما زندگی میکند و محبت او در ما به کمال میرسد (اول یوحنا ۱۲:۴؛ همچنین نگاه کنید به اول یوحنا ۵:۲).
نهایتاً، محبتِ خداوند خیلی ساده فقط یک ادعا نیست، بلکه طپش عاطفی قلب خداوند است که او میخواهد ما آن را تجربه کنیم. بنابراین، پولس میگوید: “خداوند دلهای شما را به سوی محبت خدا و بردباری مسیح هدایت فرماید” (دوم تسالونیکیان ۵:۳).
اگر ما میخواهیم عملاً از محبت پدر لذت ببریم، پدر است که باید بخواهد موانع و قیدهای این تجربۀ توصیف ناپذیر را بر دارد. محبت خدا به ما “به وسیلۀ روح القدس داده شد و قلبهای ما را فرا گرفت” (رومیان ۵:۵). بیان پرحرارت پولس به استفادۀ نامحدود از هدیۀ خداوند اشاره میکند. بهطوری که چارلز هاج[11] (به نقل از فیلیپی) میگوید، محبتِ خدا “همانند قطرههای شبنم بر ما نمیبارد، بلکه مانند سیلی است که در همه جا جریان دارد و تمام جان را فرا میگیرد و جان را با حضور آگاهانه و لطف خود پر میکند” (نگاه کنید به تفسیر رسالۀ رومیان، ص ۲۱۰)[12]. خدا میخواهد قلبهای ما با امواج پیاپی پر مهر پدرانۀ خودش اشباع شود. به همین دلیل است که پولس دعا میکند که “قدرت داشته باشیم به پهنا و درازا و بلندی و عمق محبت مسیح پی ببریم (افسسیان ۱۸:۳-۱۹).
[1] Carl F.H. Henry, God, Revelation and Authority, Volume VI: God Who Stands and Stays, 341
[2] D.A. Carson, “On Distorting the Love of God”
[3] John Murray
[4] Redemption: Accomplished and Applied, 10
[5] Charles Spurgeon
[6] Autobiography: Volume 1, 167).
[7] J. I. Packer
[8] “The Love of God: Universal and Particular,” in Celebrating the Saving Work of God: The Collected Shorter Writings of J. I. Packer, 1:158-59)
[9] Philip Hughes
[10] Commentary on the Epistle to the Hebrews, 528)
[11] Charles Hodge
[12] Commentary on the Epistle to the Romans, 210
این مقاله جزء سری مقالات مختصر الهیاتی میباشد. دیدگاه ارائه داده شده در این مقاله متعلق به نویسنده میباشد. این مقاله بهصورت رایگان در دسترس عموم میباشد اما برای به اشتراک گذاشتن حق کپی رایت با اشاره به لینک منبع الزامی است.
این مقاله به زبانهای فرانسوی، فارسی و انگلیسی موجود میباشد.
This work is licensed under CC BY-SA 4.0