یکی از دلایل اساسی ما برای خواندن کتاب مقدس این است که ذهن خود را برای دویدن در مسیر انجیل تربیت کنیم. ما به عنوان مسیحی، میخواهیم تصورات ما با روایتهای کتاب مقدس شکل بگیرد، هم بوسیله مأموریت بزرگ خدا برای نجات جهان از گناه و مرگ از طریق عیسی و هم روایتهای کوچکتر موجود در داستان بزرگ، که درک شرایط را برای ما آسان تر می کنند. اخیراً در کلیسای ما کتاب اعمال رسولان موعظه شد، و شبان ما را از مرتبط بودن این کتاب با شرایط فعلی بسیار تحت تاثیر قرار داد. البته تمام قسمت های کتاب به راحتی قابل درک نیست. اما خدا حتی فصلهای تشریحی در کتاب اعمال رسولان را در اختیار ما قرار می دهد تا باعث تشویق ما شود، و همچنین از طریق داستانهایی که دوست دارد به ما بگوید و به ما بیاموزد که چگونه زندگی وفادارانهایی داشته باشیم.
تصور شرایط پس از حادثه
آیات اول کتاب اعمال رسولان باب ۸، مثالی عالی از نوع الگویی هستند که در ذهن دارم. پس از به شهادت رسیدن استیفان، آزار و جفا بطور گسترده علیه کلیسای اورشلیم آغاز شد. نتیجه این جفاها، پراکندگی یهودیان مسیحی در سرتاسر یهودا و سامره بود (۱:۸). سولس جوان که شاهد و صادرکننده حکم اعدام بود، خانه به خانه به دنبال مسیحیان می گشت و مردان و زنان را راهی زندان می کرد. او مانند هیولایی ترسناک نسبت به کلیسا خشگین بود. (۳:۸؛ اعمال رسولان ۱۱:۲۶، “شدّت خشم من نسبت به آنها چنان بود که حتی تا شهرهای اجنبیان تعقیبشان میکردم.”) مردم خانههایشان را از دست دادند. مردم شغلشان را از دست دادند. خانوادهها از هم جدا شدند، زیرا همسر به زندان منتقل میشد. وضعیتی بسیار وحشتناک، وضعیتی که برای بسیاری از خواهران و برادران ما در سراسر جهان آشنا است. این مسیحیان یهودی، پناهنده و تبعیدی هستند.
من هرگز در چنین شرایطی نبوده ام. اما اوایل سال جاری، زمانی که برای موعظهی این فصل آماده می شدم، مدتی را صرف این کردم تا دریابم اگر در چنین شرایطی قرار می گرفتم، چه نوع وسوسه هایی را ممکن بود تجربه کنم.
به عنوان مثال، اگر به جای آنها بودم، وسوسه میشدم که استیفان را سرزنش کنم:
“چرا باید بی پروا و بی مهابا این چنین سخن بگوید (‘ای قوم گردنکش، ای کسانی که دلها و گوشهایتان ختنهناشده است! شما نیز همچون پدران خود همواره در برابر روحالقدس مقاومت میکنید!”)؟ چرا نمیتوانست به جای سخنان تند و توهین آمیز، گفتگو را امتحان کند؟ آیا واقعا باید به توهین متوسل میشد؟ منظور من این است، که عکس العمل او فقط او را تحت تاثیر قرار نداد؛ نگاه کن که بخاطر او آنها با خانواده من چه کردند.”
و یا ممکن بود غر بزنم و از این همه بی عدالتی شکایت کنم:
“ما فقط سعی داشتیم به مردم کمک کنیم. ما خواهان خیر و صلاح آنها بودیم. با تشویق کردن آنها به بازگشت از گناهانشان و پذیرش لذت بخشش، به دنبال نیکویی ابدی آنها بودیم. (اعمال رسولان ۳۸:۲؛ ۲۶:۳) ما پیام آوران شادی ابدی بودیم. آنها را به لذت ابدی در دست راست خدای پدر فراخواندیم. (مزامیر. ۱۱:۱۶)، که عمیق ترین رضایت روحانی را برای آنها به ارمغان می آورد. و حتی اگر آنها قادر به پذیرش آن نبودند، از طریق شفا و بخشش به دنبال خیر و صلاح زودگذر آنها بودیم. (اعمال رسولان ۴۶:۲؛ ۱۲:۵-۱۶). ما همسایگان خوب، دوستان خوب، و همکاران خوبی برای هم بودیم. این عادلانه نیست. اگر ما کارهای خوبی انجام داده ایم، مردم باید این کارها را ببینند و خدا را جلال دهند، نه این که ما را به زندان بیاندازند و زندگی ما را نابود کنند.
سرانجام، ممکن بود از طریق نا امیدی وسوسه شوم:
“ناامید کننده است. به هیچ وجه این شرایط بهتر نمیشود. برای مدتی، زمانی که آن ۳۰۰۰ نفر نیز ملحق شدند (اعمال رسولان ۴۱:۲) شرایط امیدوارکننده به نظر میرسید. حتی پس از پشت سر گذاشتن آزمایش سخت با حَنانیا و سَفیره، ایمانداران دیگری نیز به مسیح پیوستند (اعمال رسولان ۱۴:۵) . البته گاهی اوقات مخالفت ها با سَنهِدرین شدت میگرفت، اما همیشه حکمت پیروز میشد و روزبروز بر تعداد ما افزوده میشد. اما اکنون، شرایط کاملا متفاوت است. این هیولای خشمگین بر علیه کلیسا به نام سولس-هرگز منصرف نخواهد شد. او فقط میخواهد خانه به خانه به دنبال ایمانداران برود و دوستان و خانواده ما را با خود ببرد. این شرایط ناامید کننده است.”
رفتار کردن مانند مبلغین و نه پناهندگان
اینها وسوسه هایی هستند که اگر بهخاطر جفا تبعید میشدم، ممکن بود با آنها مواجه شوم: سرزنش مبشری بی پروا که مرا به آن جا رسانده، شکایت کردن از بی عدالتی، نا امید شدن از آینده. منظور از تبعید و پناهنده بودن، این است، مگر نه؟
آنچه در اعمال رسولان باب ۸ شگفت انگیز است این است که این مسیحیان معمولی (آیه ۱ به ما می گوید که رسولان پراکنده نشده بودند) بدون هیچ یک از این وسوسه ها از مکانی به مکان دیگر نمیرفتند. آنانی که پراکنده شده بودند، “کلام را موعظه میکردند” (۴:۸)، همان کلامی که باعث شده بود تا از خانههایشان بیرون رانده شوند. همان طور که یکی از مفسرین کلام میگوید، آنها مانند پناهندگان رفتار نمیکنند، بلکه مانند مبشرین رفتار میکنند. آنها مانند راندهشدگان رفتار نمیکنند، بلکه به گونه ای رفتار میکنند که گویا برای این کار فرستاده شده اند.
اگر اعمال رسولان باب ۸ برای ما اتفاق بیفتد چگونه رفتار می کنیم؟
این فصل کوتاه این روزها برای من یک چالش است. البته، شرایط در آمریکا تقریبا به اندازه شرایط در اعمال رسولان ۷-۸ بد نیست… هنوز. هیچ آزار و جفایی بهطور رسمی مسیحیان را هدف قرار نمیدهد. اما ضدیت با ایمان مسیحی در حال افزایش است، و بنابراین اعمال رسولان باب ۸ من را آماده میکند تا به هنگام مواجهه با عداوت و تضادها چگونه رفتار کنم.
به عنوان مثال، پس از تصمیم اخیر دادگاه عالی در مورد ازدواج همجنسگرایان، بسیاری از ما که برای کلیساها وموسسات مسیحیان غیرانتفاعی کار میکنیم، با توجه به تهدیدهای احتمالی برداشتن معافیت مالیاتی، نگران سرنوشت سازمانهای خود هستیم. وقتی که دادستان کل ایالات متحده میگوید: “این مسئله مشکل ساز خواهد بود،” و قضات مخالف پرچم هشدار درباره آزادی مذهب را به اهتزاز در میآورند، ما چاره ای جز این که آنها را جدی بگیریم نداریم. بنابراین اگر دانشکده و مدرسه کتاب مقدسی بیت لحم که در آن تدریس میکنم، موقعیت معافیت مالیاتی خود را از دست بدهد و مجبور به تعطیلی شود، چه خواهم کرد؟
اما ما حتی نیازی به تمرکز بر سازمانهای مذهبی نداریم. بسیاری از مسیحیان در مکانهایی که شاغل هستند در شرایط حساسی قرار دارند که مبادا کسی به این موضوع پی ببرد که آنها به آن چه که کلام خدا درباره زنان و مردان، ازدواج و رابطه جنسی تعلیم میدهد، ایمان دارند. آنها میدانند اگر یکی از همکارانشان یا جمعیت خشمگین بیرون از محل کار، آنها را زیر نظر بگیرند، میتوانند به راحتی اخراج شوند. بنابراین همه ما باید از خود بپرسیم: اگر چنین اتفاقی بیفتد – اگر من کار خود را به خاطر سرباز زدن از تعظیم در برابر بتهای فرهنگی این روزها از دست دهم – رفتار من چگونه خواهد بود؟ آیا این موضوع باعث ناامیدی من خواهد شد یا باعث سرزنش دیگران و شکایت کردن از بی عدالتی؟ یا، مانند مسیحیان در اعمال رسولان باب ۸، آیا از آن به عنوان فرصتی برای بیشتر ثمر آوردن استفاده میکنم؟
عیسی مسیح حقیقی است.
شبان همکار من، جاناتان پِرنل، همیشه مشتاق است که به مردم یادآوری کند که “عیسی حقیقی است.” او حقیقی تر از هرکس یا هرچیزی درعالم واقعیت است. شما تبعید اجباری خود را به عنوان فرمان حرکت به جلو قلمداد نمیکنید مگر این که قلبا باور کنید که عیسی مسیح حقیقی است. و نه تنها اینکه حقیقی است بلکه با تدبیر او، عداوت، ضدیت، و آزار و جفا مسیری دیگر برای ثمر دادن انجیل است.
ای خدای بزرگ، به من کمک کن تا بیاد بیاورم که عیسی مسیح حقیقی است.