تعریف
خدا انسان را به صورت خود، و مرد و زن آفرید که نشانۀ هماهنگی و رابطه در تثلیث است؛ و پایهای برای نقشها و مسئولیتهای متفاوت مردان و زنان فراهم کرد که در زندگی عیسای مسیح تایید گردید و با استانداردهای فرهنگی جدید زندگی از بین نمیروند.
خلاصه
آفریده شدن به صورت خدا یعنی آفریده شدن به عنوان انسانهایی که نوع و جنسیت مرد و زن دارند. این “جنسیت دوگانه” تنوع و اتحاد در تثلیث را انعکاس میدهد و به ما نشان میدهد که مرد و زن برای هم آفریده شدهاند. مرد و زن به عنوان انسان، مسئولیتهای متفاوتی دارند که ریشه در آفرینش آنها دارد. مرد مسئولیت رهبری و زن مسئولیت پذیرش رهبری را در انجام وظایف مشترک به عهده دارد و این روابط بهوضوح در ازدواج نمایان میگردند. هنگامی که گناه وارد جهان شد، تفاوتهای جنسیتی را تحریف کرد، اما عیسای مسیح به عنوان انسانی دارای جنسیت وارد جهان شد و راه را برای رستگاری جنسی و روابط ما باز کرد. این نجات، امکان بازتعریف جنسیت و امیال جنسی را نمیدهد، بلکه به ما نشان میدهد که ما باید با ایمان بیشتر نقشها و مسئولیتهای جنسیتی خود را انجام دهیم؛ در حالی که به طور برابر در ارث بردن از خدا با مسیح سهیم هستیم.
پیشینۀ ما
منظور از مرد و زن بودن چیست؟ آیا تفاوتهای جنسی واقعی هستند یا فقط ساختارهایی اجتماعی میباشند؟ تا همین اواخر، اغلب انسانها از نوع و جنسیت جسمانی که به آنها “داده شده” رضایت داشتند، اما تغییرات به وجود آمده به وسیلۀ فمینیستها و انقلاب LGBT و نظریههای عجیب و غریب، پاسخ دادن به این پرسشها را حتی در کلیسا پیچیدهتر و پرتنشتر کرده است.
آفرینش به صورت خدا
نقطۀ آغازین پاسخ به این پرسشها، خدا است نه ما. ما مخلوقات خدا هستیم، خدا همه چیز را با مشیت و نیکویی خود آفرید و هر بخش از آفرینش را در مکان مناسب و در راستای هدف خود قرار داد. او خدای صلح و آرامش است، نه خدای هرج و مرج و بینظمی (اول قرنتیان ۳۳:۱۴) و نیکو بودن زندگی در آفرینش او، به معنی زندگی کردن به شیوهای است که او در نظر دارد. کتاب مقدس اساس و پایههای آفرینش مرد و زن را در پیدایش ۱-۳ قرار داده است.
در پیدایش ۱ آفرینش انسان اوج کار آفرینش خدا و تنها بخشی از خلقت است که مستقیما با او مطابقت دارد؛ یعنی به صورت و شباهت خود او آفریده شده است. این شباهت، انسان را “قادر” میسازد تا حاکمیت تفویضشدۀ خدا بر خلقت خود را اعمال کند (پیدایش ۲۶:۱-۲۷). همۀ انسانها به صورت خدا آفریده شدهاند، با جایگاه، ارزش، هدف و برکت یکسان.
در حالی که ما فرض میکنیم دیگر مخلوقات نیز نر و ماده آفریده شدهاند (ر.ک پیدایش ۲۲:۱)، اما دوگانگی جنسیت ما – مرد یا زن بودن – بخشی مهم از هویت انسان است. این تفاوت در جنسیت برای تحقق حکم آسمانی: «بارور و کثیر شوید و زمین را پر سازید و بر آن تسلط یابید» (پیدایش ۲۸:۱) ضروری است. اما این تفاوت، فراتر از ضرورت بیولوژیکی تولید مثل است.
در قسمت دوم و سوم پیدایش ۲۷:۱، جایگزینی عبارت “مرد و زن” به جای “صورت خدا” و بسط ضمیر “او” به “آنها” برای اشاره به انسان، نشاندهندۀ پیوندی است که “صورت خدا” نه در یک جنس، بلکه در تنوع بشریت به صورت زن و مرد نهفته است. این وحدت و کثرت در زن و مرد، به نوعی وحدت و کثرتی را که در خدا وجود دارد نشان میدهد؛ یعنی یک وجود در سه شخص. این موضوع را میتوان در پیدایش ۲۶:۱ دید: «انسان را به صورت خود و شبیه خودمان بسازیم.»
بین زن و مرد تمایزی وجود دارد، اما تفاوتی در انسانیت، ظرفیت تصویرسازی، هدف یا برکت آنها وجود ندارد (پیدایش ۲۸:۱). تمرکز پیدایش ۱ بر اتحاد و شباهت آنهاست، نه تفاوت آنها. با آفرینش مرد و زن، خدا دید که هرچه آفریده، “بسیار نیکو” است (ر.ک پیدایش ۳۱:۱؛ ۲۵،۲۱،۱۸،۱۲،۱۰،۴:۱).
آفرینش برای ارتباط
پیدایش ۲، تصویر دیگری از آفرینش “نخستین مرد” و “نخستین زن” ارائه میدهد و در اتحاد جسمانی “یک تن شدن” هدف از ازدواج را به اوج خود میرساند. وحدت و یکسان بودن آنها هنوز هم آشکار است، هر دو به وسیلۀ خدا و از یک ماده آفریده شدند (پیدایش ۲۳:۲) و در ازدواج، هر دو در یک پیوند خویشاوندی جدید سهیم هستند (پیدایش ۲۴:۲)، اما تمایز بین هر دو جنس هنوز هم آشکار است.
مرد و زن در زمانهایی متفاوت آفریده شدند، ابتدا مرد از خاک آفریده شد (مرد: پیدایش ۷:۲؛ زن: پیدایش ۲۲:۲؛ اول تیموتائوس ۱۳:۲)، و فرمان نخوردن از درخت معرفت نیک و بد را مستقیما از خدا قبل از ساخته شدن زن دریافت میکند (پیدایش ۱۶:۲-۱۷).
آنها با منشأ متفاوت ساخته میشوند. آدم از خاک “آفریده” شده است (پیدایش ۷:۲؛ ر.ک حیوانات ۲۰:۲). زن از “دندۀ” مرد ساخته شده است (پیدایش ۲۲:۲؛ اول قرنتیان ۷:۱۱-۸). اسامی مختلف آنها، بازی با کلمات، بر اساس ریشههای مختلفشان است (مرد/ish، زمین/adamah، زن/ ishshah). آنها نقشها و مسئولیتهای متفاوتی دارند. بدون وجود زن، در آفرینش خدا یک نقص وجود داشت. “خوب نیست” که مرد تنها بماند؛ بنابراین خدا زن را به عنوان “یاوری متناسب” با او قرار داد (پیدایش ۱۸:۲ و ۲۰-۲۲؛ اول قرنتیان ۹:۱۱). بدون زن مرد نمیتوانست وظایف خود در پیدایش ۲۸:۱ را انجام دهد و آفرینش فاقد اتحاد و کثرت بشریت جنسیتی در “صورت خدا” بود.
زن یک یاور نیکو (NIV) و به عنوان متضاد یا “نیمۀ دیگر” او بود. واژۀ یاور (ezer) به این معنا نیست که از مرد کمتر و یا مرد برتر از زن است، بلکه در عهد عتیق بیشتر به یاوری خدا (خروج ۴:۱۸؛ مزمور ۲۰:۳۳؛ ۱:۴۶؛ ۷:۱۱۸) و یاری نظامی او اشاره دارد (اشعیا ۵:۳۰؛ حزقیال ۱۴:۱۲). این آیه در مورد هستیشناسی انسان نیست، بلکه دربارۀ نقش و عملکرد انسان است و نوعی رابطه را توصیف میکند که در آن به کمک طرف مقابل نیاز است. در اینجا زن، نه تنهاییِ ذهنی او (اگرچه خدا آن را نیز برطرف کرد)، بلکه تنهاییِ مرد را که توسط خدا دیده شده بود، پایان میدهد، به طوری که بتوانند هدف مشترکشان را در آفرینش خداوند محقق کنند.
خدا زن را نزد مرد میآورد و مرد او را میشناسد و از او لذت میبرد. برایش نام انتخاب میکند (پیدایش ۲۳:۲؛ ۲۰:۳) و در ازدواج با او یک خانواده تشکیل میدهد، والدینش را ترک کرده و به همسرش میپیوندد و هر دو یک تن میشوند (پیدایش ۲۴:۲). تفاوتهای موجود بین مرد و زن نشاندهندۀ ماهیت منظم ارتباط آنهاست که مرد مسئولیت رهبری را به عهده دارد و زن باید رهبری او را بپذیرد و در تحقق ماموریت مشترک به او کمک کند. بین آنها برابری و یکسانی، تفاوت و عدم تقارن وجود دارد. این آفرینشِ نیکوست و بخشی از نقشۀ اصلی خدا برای انسان است (پیدایش ۱۸:۲؛ ۳۱:۱).
شریک در گناه و شکست
یکسانی و تفاوت منظم در پیدایش ۳ مشهود است؛ جایی که زن و مرد با هم حکومت خدا و ارادۀ او برای شکوفایی انسان را رد میکنند. آنها اشتراکات زیادی دارند. هر دو از دستور محبتآمیز خدا برای نخوردن میوه سرپیچی میکنند (پیدایش ۱۷:۲). چشمان هر دو باز شد و هر دو فهمیدند که برهنه هستند و سعی کردند خود را بپوشانند و از خدا پنهان شوند.
خدا آنها را صدا زد و هر دو را داوری کرد. هر دو خواهند مرد، هر دو با رحمت توسط خدا پوشانده شدند و از باغ عدن تبعید شدند؛ در حالی برکت فرزندان (وعدۀ انجیل، پیدایش ۱۵:۳؛ ر.ک رومیان ۲۰:۱۶؛ غلاطیان ۴:۴) در انتظار هر دوی آنهاست. هر دو نفر آنها رابطۀ هماهنگی را که قبلا از آن لذت میبردند، از دست داده و دوستی با خداوند را نیز از دست دادند.
با این حال، یک تفاوت اساسی در اینجا وجود دارد. مار با زن سخن میگوید، نه با مرد (اگرچه ممکن است مرد هم حضور داشته است؛ ر.ک پیدایش ۱:۳-۵، کلمۀ جمع “شما”). زن وسوسه میشود (پیدایش ۱۳:۳؛ دوم قرنتیان ۳:۱۱؛ اول تیموتائوس ۱۴:۲)، نه مرد. زن ابتدا میوه را برداشت و خورد، و به شوهرش که همراه او بود نیز داد. آنها هر دو گناه میکنند، اما به شیوههایی متفاوت، و مسیر آنها به سوی گناه شامل برکناری از مسئولیتها و معکوس شدن و از بین رفتن نظمی بود که خدا مشخص کرده بود.
اما خدا در پاسخ خود، الگوی رابطهای را برمیگرداند. او ابتدا مرد را برای پاسخگویی فرا میخواند (پیدایش ۹:۳-۱۲، از کلمه مفرد “تو”) و سپس زن را. خدا ابتدا مار، سپس زن و در آخر مرد را به خاطر “گوش دادن به حرف زنش” و خوردن از میوۀ درخت ممنوعه داوری میکند (پیدایش ۱۷:۳). زیرا به جای هدایت درست زنش در زمان وسوسه و ارتکاب گناه، از زنش پیروی کرد، نه از خواست خدا، و به عنوان نمایندۀ بشریت به مرگ محکوم میشود (پیدایش ۱۹:۳؛ رومیان ۱۹:۵؛ اول قرنتیان ۲۲:۱۵) و از باغ عدن اخراج میشود (پیدایش ۲۳:۳-۲۴) و زن هم به همین سرنوشت دچار میشود.
نظم رابطۀ خدا بازگردانده میشود، اما مانند تمام خلقت اکنون در معرض تحریف، شکست و گناه است. آنها زن و شوهر باقی میمانند تا وظایف خود در پیدایش ۲۸:۱ را انجام دهند. اما اکنون زن باید درد و رنج زایمان را تحمل کند و مرد باید بهسختی کار کند (پیدایش ۱۶:۳-۲۰). زندگی مشترک موزون و هماهنگ آنها، که زمانی از آن لذت میبردند، با سرکشی و خودخواهی آسیب میبیند. زن تلاش میکند که مرد خود را کنترل کند، اما مرد بر او تسلط خواهد داشت (پیدایش ۱۶:۳؛ ۷:۴).
لطفا توجه داشته باشید: آنچه گفته شد، توصیف عواقب منفی سقوط است، نه فرمان خدا. مسیحیان باید از این انحراف گناهآلود به نقشۀ خدا برای ازدواج روی برگردانند (افسسیان ۲۱:۵-۳۳؛ کولسیان ۱۸:۳-۱۹؛ اول پطرس ۷:۳؛ ر.ک مرقس ۴۲:۱۰-۴۵). هرگز هیچ توجیهی برای دشمنی و نگاه خشن به ازدواج وجود نخواهد داشت (ر.ک مزمور ۲:۱۰ و ۸-۱۱؛ ۵:۱۱-۶ ۲۷،۸،۶:۷۳؛ امثال ۳۱:۳-۳۲؛ ۲۹:۱۱؛ اِرمیا ۳:۲۲؛ کولسیان ۱۹:۳).
زندگی وفادارانه به عنوان زن و مرد
پس از سقوط انسان، برکتِ آفریده شدن به صورت خدا همچنان ادامه مییابد (پیدایش ۱:۵-۳؛ ۶:۹-۷). در کتاب مقدس متنی وجود ندارد که شامل جنس و جنسیت (بیان زندۀ جنسیت فیزیکی) نباشد. زنان و مردان برابر، اما متفاوت هستند. در کتاب مقدس، مسئولیتهای جنسیتی آنها به دلیل سقوط نیست، بلکه میتواند برای اهداف گناهآلود، به اشتباه تفسیر یا مورد سوءاستفاده قرار گیرد. وفاداری در این امور، به معنای نادیده گرفتن کتاب مقدس، یا اضافه نکردن چیزی بر آن است.
“هویت” جنسیتی به وسیلۀ ما انتخاب نمیشود، بلکه به وسیلۀ خدا به ما بخشیده شده و در بدنی که خدا میدهد آشکار میشود. اما امروزه در موارد نادری انسانهایی پیدا میشوند که با ابهام در ویژگیهای جنسیتی متولد میگردند (دوجنسی، اختلال در رشد جنسی؛ ر.ک دوم پادشان ۳۲:۹؛ ۱۸:۲۰؛ استر ۳:۲؛ اشعیا ۳:۵۶-۴؛ متی ۱۲:۱۹؛ اعمال رسولان ۲۶:۸-۴۰) و یا اینکه امیال جنسیتی آنها با جنسیت آنها هماهنگی ندارد (نارسایی جنسیتی، تراجنسیتی). این پدیده به معنای وجود یک جنسیت سوم یا جنسیت چندگانه نیست، بلکه اینگونه موارد پیامدهای گناه انسان بر خلقت است. افراد آسیبدیده هم به صورت خدا آفریده شدهاند و خدا آنها را دوست دارد. این افراد هم به محبت، مهربانی و مراقبت مبتنی بر کتاب مقدس و خلقت جدیدی که در انجیل بشارت داده میشود، نیاز دارند (مکاشفه ۴:۲۱).
بعضی از افراد تلاش میکنند تفاوتهای جنسیتی را در ویژگیهای کلی و جهانی ببینند. همۀ زنان مانند x هستند (یعنی اجتماعی، خانهدار و زندگیبخش) و همۀ مردان شبیه y هستند (یعنی دلیر، قوی و رهبر). با این حال تایید نشدن این کلیشهها با تجربه ثابت شده است. کتاب مقدس تفاوتها را در جای دیگری میبیند؛ یعنی در نقشها و روابط جنسی. مخصوصا زن باید داوطلبانه تابع شوهر باشد و شوهر باید با رهبری فداکارانه، حمایت و احترام گذاشتن به همسرش، او را محبت کند (افسسیان ۲۱:۵-۳۳؛ کولسیان ۱۸:۳-۱۹؛ تیتوس ۲:۲-۵؛ اول پطرس ۱:۳-۷). همچنین، در خانوادۀ خدا، یعنی کلیسا، در حالی که تمام ایمانداران به طور برابر با روحالقدس تجهیز شدهاند تا به بدن مسیح خدمت کنند، مسئولیت تعلیم مقتدارانه و اصل حاکم به طور مناسب و بر حسب وظیفه به مردان دارای استعداد که به نحوی مناسب منصوب شدهاند، عطا گردیده است، نه زنان (اول قرنتیان ۳:۱۱-۱۶؛ ۲۶:۱۴-۴۰؛ اول تیموتائوس ۱۱:۲-۱۳:۳). دلیل این تفاوت در مسئولیتها الهیاتی است نه فرهنگی؛ نقشههای خداوند در آفرینش در پیدایش ۲، تحریف آنها در سقوط انسان به وسیلۀ گناه، رابطۀ مسیح و کلیسا و روابط درون الوهیت. بنابراین نمیتوان این تفاوتها را صرفا به عنوان شیوههای فرهنگی قرن اول یا با قیاس با بردگی کنار گذاشت. این تفاوتها امروزه هم کاربرد دارند.
کتاب مقدس تایید میکند که فرهنگ، تجلی جامعۀ انسانی است و جنسیت، هم بر اساس فرهنگ هر جامعه و به طور متفاوت در فرهنگهای متفاوت بیان میشود (ر.ک پیدایش ۴۷:۲۴؛ اشعیا ۱۰:۶۱؛ حزقیال ۱۲:۱۶؛ اِرمیا ۳۲:۲). در حالی که تنها یک ساختار فرهنگی وجود ندارد، افراد باید جنسیت و جنس خود را پذیرفته و از طریق نمادهای معنادار فرهنگی (مانند لباس پوشیدن، مدل مو)، آن رفتار را به نمایش بگذارند (پیدایش ۱۴:۱۷؛ تثنیه ۵:۲۲؛ اول قرنتیان ۴:۱۱-۵؛ اول تیموتائوس ۹:۲-۱۰).
در کتاب مقدس برای جنسیتها نقشهای متنوع ترسیم شده است. زنانی وجود دارند که غذا میپزند، دوخت و دوز میکنند و در ساخت شهرها کمک میکنند، بنی اسرائیل را داوری میکنند، معاملۀ ملکی انجام میدهند، کسب و کار دارند و حتی دشمنان خدا را میکشند (پیدایش ۱۴:۲۷؛ اعداد ۱:۲۷-۴؛ داوران ۴:۴-۶ و ۱۸-۲۱؛ نِحِمیا ۱۲:۳؛ امثال سلیمان ۱۰:۳۱-۳۱؛ لوقا ۳۸:۱۰-۴۱؛ اعمال رسولان ۳۶:۹-۳۹)، و در مقابل مردانی که شبان، کشاورز، فلزکار، نوازنده، آشپز، جنگجو و فاتح هستند، مردانی آرام و حساس، مردانی که گریه میکنند و در آغوش میگیرند (پیدایش ۲:۴ و ۲۰-۲۲؛ ۳۱:۲۷؛ ۱۴:۴۵-۱۵ تثنیه ۵۴:۲۸؛ اول سموئیل ۱۸:۱۶؛ ۳۳:۱۷؛ اول تیموتائوس ۳:۳). این تنوع در نقشها و مسئولیتهای مختلف زنان و مردان در ازدواج، خدمت در عهد جدید را منسوخ نکرده و با آن تناقض ندارد، اما هشدار میدهد که نباید به کلیشههای جنسیتی سختگیرانه پایبند بود.
همۀ انسانها در روابط جنسی هستند، و اتحاد و تکثیر و وابستگی متقابل جامعۀ انسانی را تجربه میکنند (اول قرنتیان ۱۱:۱۱-۱۲). ازدواج، صمیمیترین نوع بیان این اتحاد است و این اتحاد به معنی کامل کردن جنس مخالف است (پیدایش ۲۴:۲؛ متی ۴:۱۹-۵). ازدواج تنها ساختار مجاز آسمانی برای صمیمیت جنسی است. ازدواج و فرزندآوری برای کامل شدن شخصیت یا شکوفایی انسان (مانند عیسی) ضروری نیست و در نقشۀ خداوند نیز هدف غایی نیستند (مکاشفه ۷:۱۹).
مسیح عیسی، خدای متجسد
نیک بودن جنسیت جسمانی ما و تجربۀ انسانی جنسیتی در تجسد عیسی به عنوان یک مرد، کاملا مشهود است. زندگی و هویت زمینی او با جنسیت شکل گرفت و نقشها و مسئولیتهایی را به عنوان یک مرد، پسر، برادر و دوست ایفا نمود (متی ۴۶:۱۲-۵۰؛ لوقا ۴۸،۴۳،۲۳،۲۱:۲؛ یوحنا ۲۶:۱۹). عیسی جنسیت خود را در فرهنگ زمانهاش با همان لباسها، انتظارات فرهنگی و غیره ابراز نمود.
عیسی همچنین مردی است، که از مرگ رستاخیز کرد، صعود نمود، و بر دست راست خدا نشسته و بر جهان فرمان میراند. همۀ اینها به این معنا نیست که خدا “مَرد” است، بلکه به این دلیل است که هنگامی که پسر خدا جسم انسانی به خود گرفت، به انسانی شبیه ما تبدیل شد که جنسیت داشت و به عنوان آدم دوم (اول قرنتیان ۴۵:۱۵) میتواند نمایندۀ مردان و زنان در پیشگاه خدا باشد (اول تیموتائوس ۴:۲-۵؛ آنتروپوس[1]؛ ر.ک ۸:۲، آنر[2]).
مردان و زنان به طور برابر نجات مییابند
همۀ کسانی که به مسیح ایمان میآورند، هویت جدیدی مییابند. «همۀ ما پسران و دختران خداوند متعال خواهیم بود» (دوم قرنتیان ۱۸:۶) و به عنوان فرزندان خدا «که از تمام مزایای فرزندی پسر خدا برخوردارند، هم وارث خدا و هم وارث عیسی مسیح هستیم» (رومیان ۱۴:۸-۱۷؛ غلاطیان ۴:۴-۶).
پس اکنون مرد و زن معنا ندارد، همۀ ما در عیسای مسیح یکی هستیم (غلاطیان ۲۶:۳-۲۸). شکاف عمیقی که به انسانِ سقوطکرده تعلق دارد، حذف میشود. البته این به معنای پایان تفاوتهای بیولوژیکی بین مردان و زنان و یا وظایف خاص آنها در ازدواج و خدمت به خدا نیست، بلکه به این معناست که همۀ کسانی که در مسیح هستند، با مسیح ارث کامل میبرند. اگرچه دلایل خوبی وجود دارد که فکر کنیم تفاوت در زن و مرد بودن در زندگی آینده هم ادامه خواهد داشت (در متی ۳۰:۲۲-۳۲؛ جایی که اشاره میشود “نه ازدواج میکنند و نه ازدواج خواهند کرد” نشاندهندۀ در نظر گرفتن هم مردان و هم زنان است؛ در حالی که جملۀ “آنها مانند فرشتگان در بهشت خواهند بود” به وضعیت تجرد آنها اشاره دارد، نه به جنس و جنسیت؛ لوقا ۱۵:۲۴-۵۱؛ یوحنا ۱۵:۲۰-۱۴:۲۱) و ما همه به عنوان پسران راستین خدا همانند پسر اول خدا (یعنی عیسای مسیح)، ارث خواهیم برد.
[1] anthropos
[2] aner