نیکویی خدا و فیض عام

تعریف

فیض عام، جلوه­ای از طیف نیکویی خداست، به‌جز عمل نجات‌بخش او، شامل هرگونه لطف و نعمتی است که این دنیای سقوط­­­­ کرده و گناه‌­آلود و ملعون، از آن بهره‌­مند است. این فیض نجات­‌بخش نیست. فیض عام، گزینه‌­ای که مجموعه­‌ای از کامیابی و لذت بشر از تمام نعمات و موهبت­‌های خدا را به صورت‌های گوناگون در اختیار او می­‌گذارد و در به تاخیر افتادن خشم خدا، تخفیف در طبیعت گناه‌­آلود انسان و حوادث طبیعی اثرگذار است.  

خلاصه

با اینکه بشریت کاملاً تباه شده و سزاوار خشم خداست، خدا بدلیل رحمت خویش، خشم ویرانگر خود را به تعویق می‌اندازد و حتی، فارغ از عمل نجات، از روی مهربانی خود، تمام انسان‌ها را برکت می‌بخشد. به این بخشش خداوند، فیض عام می‌گویند. فیض عام شامل تمام برکاتی از قبیل باران، خورشید، کامیابی، سلامتی، استعدادها و نعمت‌­های طبیعی، موهبت‌ها و همچنین بازدارندگی سلطه مطلق گناه و غیره می­‌باشد، که انسان به‌طور طبیعی از سوی خدا دریافت می‌کند. آموزۀ فیض عام، روشنگر انسانی است که کاملاً فاسد شده، اما قادر به انجام کارهایی است که به نوعی “نیکو” هستند. با این وجود فیض عام، از نجات دادن قاصر است، و همۀ انسان‌ها برای آشتی با خدا به عمل نجات‌بخش روح‌­القدس نیاز دارند.

در کتاب‌­مقدس برای اسم “فیض”، صفت “عام” بکار نرفته اما با توجه به شیوه رفتار خدا با غیر مسیحیان که در کتاب‌­مقدس به تصویر کشیده شده ­است، آن را ارزیابی می‌کنیم.

 بنابراین، وظیفۀ ما این است که تعیین کنیم فیض عام خداوند در صورت وجود، در زندگی افرادی که در تمام طول عمر خود بی‌­ایمان هستند و علیه خدا عصیان می­‌کنند، چگونه مقرر می­‌گردد.[1]

 این واقعیتی است اجتناب­‌ناپذیر؛ تصویری که در کتاب­‌مقدس از وضعیت انسان ارائه شده، فارغ از فیض نجات بخش خدا، فراتر از ظلمت و ناامیدی است. پولس رسول بر اساس متون مختلف عهد قدیم درد و رنج نوع بشر را جدای از مسیح اینگونه توصیف می­‌کند: «هیچ­‌کس پارسا نیست، حتی یک نفر. هیچ­‌کس فهیم نیست، هیچ­‌کس در جستجوی خدا نیست. همه گمراه گشته‌­اند، همه باطل گردیده‌­اند. نیکو­کاری نیست، حتی یک نفر.» (رومیان ۱۰:۳-۱۲).

الهیدانان این حقیقت را یک تباهی کامل می‌نامند. واژۀ تباهی به این معنا نیست که همه کاملا و در حد اعلی بد هستند. بلکه به سادگی به این معناست که تباهی اخلاقی و ظلمت روحانیِ خودخواسته، کل وجودشان، مانند فکر، قلب، جان، روح، جسم، احساسات و اراده‌­ ایشان را فراگرفته ­است. اشخاصی که مفهوم “تباهی کامل” را درک نمی‌کنند، صرفا به خاطر یک دلیل ساده، قادر به پذیرش این حقیقت نیستند و آن این است که این امر با آنچه در این جهان شاهد آن هستند و آنچه  که در روابط با دیگران تجربه می‌کنند، در تعارض است. واقعیت این است که تعداد اندکی افراد فوق‌­العاده شریر در جامعه هستند. اغلب ما دوستان نزدیک یا اقوامی داریم که مسیحی نیستند، با این وجود این اجازه را به خود می­‌دهیم که آنها را “آدم­‌های خوب” بنامیم. آنها انسان­‌هایی صادق، اجتماعی، متمدن و با محبت هستند و نشانه‌های بسیار اندکی از فساد کامل در خود دارند و ما از حضورشان لذت می‌­بریم و شخصیت‌شان را تأیید می‌کنیم.

همین تنش، جان ماری را وادار به پرسیدن یک سری سوالات اساسی می­‌کند: چگونه انسان­‌هایی که هنوز مورد خشم و لعن خدا­ قرار می‌گیرند و وارثین جهنم هستند، درعین­‌ حال از بسیاری از نعمات خداوند بهره‌­منداند؟ چگونه انسان‌هایی که هنوز نجات و تولد تازه بوسیلۀ روح‌­القدس را نیافته‌اند، با این وجود بسیاری از توانایی‌ها، نعمت‌­ها و موهبت‌ها و دست­‌آوردها در آنها مشهود است، به حدی که موجبات محافظت، شادی (البته از نوع دنیوی و زودگذر)، رشد فرهنگی، پیشرفت اجتماعی و اقتصادی خود و دیگران را فراهم می­‌آورند؟ چگونه ملت‌­ها و افرادی که به‌­نظر تاکنون پیام نجات‌­بخش انجیل را نپذیرفته و تولد تازه را دریافت نکرده‌اند، در آنچه ما تمدن بشری می‌­نامیم، سهیم بوده، نقش بسزایی دارند. و در نهایت جامع‌ترین پرسش این است: چگونه این دنیای ملعون شده به‌خاطر گناه، از الطاف و مهربانی بی‌حد آفرینندۀ مقدس و همواره متبارک خود برخوردار است؟[2]

پاسخ پرسش ماری در تمایزی نهفته ­است که کتاب‌­مقدس بین آنچه ما از یک سو فیض نجات‌بخش و از سوی دیگر فیضی عاری از نجات می‌­نامیم، قائل است. نیکویی خدا شامل همۀ مخلوقاتش می‌­شود. اما این نیکویی همانند هدفی که در نجات و رستگاری برای کسانی که به آنها اختصاص داده و بر آنها می­‌بارد، نیست. لذا در این­جا ما از فیض عام خدا سخن می­‌گوییم، فیض یا مکاشفۀ آسمانی و نیکویی که جهان‌شمول است. بنابراین، عام است و ابناء بشر دریافت کنندۀ ریزش این فیض خدا هستند، اما همۀ انسان­‌ها به یک اندازه یا به یک نحو این فیض را دریافت نمی­‌کنند. همانگونه که گرگ آلیسون[3] اشاره می­‌کند، استفاده از واژۀ “عام”، به این معنا نیست که این فیض برای همه یکسان است، بلکه فیضی “همگانی و فراگیر” است و شامل همگان می­‌شود. همچنین، این فیض “معمولی” نیست، گرچه فیض عام اغلب دستکم گرفته می‌شود و از منشا خود، خدا، جدا می‌شود. فیض عام فراگیر و عمومی است، همانطور که در زمینه‌­های فراوان، پیشرفت‌های پزشکی، نبوغ هنری، خانواده­‌های صمیمی، اقدامات جهانی علیه مبارزه با قاچاق انسان و موارد دیگر مشاهده می­‌شود.[4]

برای مثال، فیض عام خدا را در پیدایش ۵:۳۹، جایی که گفته شده: «…خداوند خانۀ آن مصری را به ­سبب یوسف برکت داد…» نیز می­‌بینیم. پولس رسول در لِستره می‌گوید: «اما خود را بدون شهادت نگذاشت؛ او با فرستادن باران از آسمان و بخشیدن فصل­‌های پر بار، بر شما احسان نموده، خوراک فراوان به شما ارزانی می­‌دارد و دل­هایتان را از خرمی لبریز می­‌کند» (اعمال رسولان ۱۷:۱۴). عیسی خود می‌فرماید: «… زیرا او آفتاب خود را بر بدان و نیکان می­‌تاباند و باران خود را بر پارسایان و بدکاران می­‌باراند» (متی ۴۵:۵). خدای پدر به‌عنوان کسی توصیف می‌شود که «… او با ناسپاسان و بدکاران مهربان است» (لوقا ۳۵:۶؛ نیز نگاه کنید به لوقا ۲۵:۱۶).

تعریف فیض عام

چارلز هاج[5]، الهیدان اصلاح طلب قرن نوزدهم، معتقد است:

روح‌­القدس به‌عنوان روح راستی، قداست و روح حیات (در همۀ اشکال آن)، در کنار هر انسان حضور داشته، بر ذهن آ­نها تأثیر می­‌گذارد و در هر زمان و هر مکان و تا حدی که به نظر او مناسب است، به سمت حقیقت و راستی می‌­برد، از شریر رهایی می‌دهد، به نیکی ترغیب می­‌کند، حکمت و قوت می­‌بخشد … . این همان چیزی است که الهیات، آن را فیض عام می‌نامد.[6]

آبراهام کویپر[7] فیض عام را به‌عنوان فعلی از خدا توصیف می‌کند:

که به وسیلۀ آن از یکسو امور منفی همانا فعالیت‌های شیطان، مرگ و گناه را محدود می‌­سازد و از سوی دیگر به شکل مثبت، برای این جهان هستی و همچنین برای نژاد بشری ما، که از بنیان و عمیقاً گناهکار است، حالت میانی ایجاد می‌کند.[8]

برای فیض عام تعریفی کوتاه‌­تر و مفیدتر را ماری ارائه داده ­است. وی می‌­نویسد، فیض عام عبارت است از هر نوع و هر میزان لطف و رحمت از جانب خداوند،  فارغ از عمل نجات‌­بخش او، که این دنیای بی‌لیاقت و ملعون به خاطر گناه، از آن لذت می‌­برد.[9] حال آمادگی داریم جلوه‌های فیض عام را در جهانی که در آن زندگی می‌کنیم، بشناسیم.

فیض عام و مهار گناه

همان­گونه که در فیض عام مشاهده شد، نیکویی خدا را می­‌توان ابتدا در تأثیر مهارکننده و عمل بازدارندۀ آن در بروز گناه و فساد انسان، دید. این عمل پیشگیرانۀ نیکویی خدا در مهار گناه، جامع و فراگیر نیست، وگرنه تاکنون هیچ گناهی وجود نداشت. همچنین، به یک اندازه هم نیست، زیرا اگر برای همه یکسان بود، تمام مردان و زنان به‌طور برابر گناهکار یا نیکوکار می‌­بودند. بنابراین، منظور ما این است که آشکار شدن و تأثیرات فساد اخلاقی انسان، نمی‌تواند بیشتر از حد مجاز باشد. واقعیت تجربی و ساده این است که اگر فساد می‌­توانست به حداکثر میزان ممکن خود برسد، ادامۀ زندگی بر روی زمین ممکن نبود. فیض عام به‌عنوان یک عامل بازدارنده، در چند حوزۀ مختلف، که در ذیل به آنها می‌­پردازیم، عمل می­‌کند. جان ماری دربارۀ مهار گناهان فردی توسط خدا اینگونه توضیح می‌دهد:

خدا اعمال فاسد و نفسانی انسان را مهار می­‌کند و از این طریق مانع از بروز تمام قابلیت‌های بالقوۀ اصول گناه‌­آلود و غیرمقدس انسان و تأثیرات آنها­ می‌شود. خداوند مانع از گسترش فساد با تمامِ قدرت و شدتِ آن می‌شود.[10]

یکی از نمونه‌­های این مهم “نشانی” بود که خداوند بر قائن نهاد تا «اگر کسی او را بیابد، وی را نکشد» (پیدایش ۱۵:۴). خدا به ابی مالک پادشاه جرار وقتی که می‌خواست با سارا زن ابراهیم همبستر شود، گفت: «این من بودم که مانع گناه تو شدم» (پیدایش ۶:۲۰؛ نیز نگاه کنید به دوم پادشاهان ۲۷:۱۹-۲۸). پولس رسول به کسی اشاره می‌کند که مانع گناه است: «زیرا سِرّ بی‌­دینی هم­اکنون نیز عمل می­‌کند، اما فقط تا وقتی که آن که تا به حال مانع است از میان برداشته شود» (دوم تسالونیکیان ۷:۲). در هر یک از این موارد و شواهد، خدا (به احتمال زیاد روح‌­القدس) مانع از تأثیر اعمال شیطان می‌شود.

بنابراین، یکی از اهداف فعالیت روح‌­القدس در جهان، مهار یا ممانعت و بازداری از آشکار شدن امیال درونی قلبِ گناهکاران است. اگر روح­‌القدس این کار را انجام نمی‌­داد، اگر کاملاً این فعالیت خاص را لغو یا از انجام آن کناره­‌گیری می­‌کرد، دنیای ما سرانجام غیر قابل سکونت می‌­شد و شرارت بشر جهان را دربرمی­‌گرفت و آن را به مرز هرج و مرج و فساد کامل می‌کشاند.

این عمل روح‌­القدس در امر مهار گناه انسان، فیض نامیده می‌­شود. زیرا کسی شایستۀ دریافت این فیض نیست و این خداست که به دلیل مهربانی خود مانع گناه انسان‌هایی می‌شود که مستحق داوری هستند. به این فیض، فیض عام می‌گویند، زیرا عالم‌گیر است. فیضی که شامل نجات یافتگان و نجات نیافتگان می‌شود؛ این رحمت آسمانی را هم کسانی که در [مسیح] تولد تازه یافته‌اند و هم کسانی که تولد تازه ندارند، دریافت می‌کنند. بنابراین، فیض عام به هیچ گروه خاصی از مردم محدود نیست و الزاماً به رستگاری منجر نمی‌شود.

فیض عام و به تأخیر انداختن داوری

یکی دیگر از جلوه‌­های فیض عام، به تأخیر انداختن بروز خشم و داوری خدا به‌ سبب گناه انسان است. پولس رسول، این حقیقت را در رومیان ۴:۲ به صورت پرسش مطرح می­‌کند: «یا اینکه مهربانی، شکیبایی و تحمل عظیم او را خوار می‌شماری و غافلی که مهربانی خدا از آن روست که تو را به توبه رهنمون شود؟» (مقایسه کنید با پیدایش ۳:۶، اعمال رسولان ۳۰:۱۷، اول پطرس ۲۰:۳، دوم پطرس ۹:۳). در روشی مشابه­، خدا به گرایشات مخرب در خلقت طبیعی تاثیر بازدارنده اعمال می­‌کند.

این بدان معناست که خداوند علاوه بر محدود کردن تمایلات دنیوی و غیر اخلاقی در قلب انسان، مختارانه تجلی آنی خشم مقدس خود را که ناشی از گناه است، به حالت تعلیق در می‌­آورد. نیکویی و محبت خدا در فیض عام به معنای این است که نه­ تنها خدا گناه انسان را مهار می­‌کند، بلکه اجرای کامل داوری خود به تناسب  مورد نیاز گناه را نیز مهار می­‌کند.

فیض عام و خلقت طبیعی

خداوند به دلیل نیکویی خود و به‌عنوان یکی از جلوه‌های مهربانی‌اش نسبت به جهان (خلقت) مادی، امیال و گرایشات مخرب و ویرانگری که بخشی از لعنتِ حاصل از گناه بر طبیعت است را مهار می‌کند. جان ماری در این مورد اینگونه توضیح می‌دهد:

گناه در همۀ قلمروها و زمینه‌­ها باعث فروپاشی، تجزیه و از هم­‌گسیختگی می‌شود. گرچه گناه فقط در قلمرو عقلانیت معنا دارد – یعنی گناه از ذهن منشاء گرفته، ایجاد می‌­شود، در ذهن رشد و گسترش می‌یابد و در ذهن ماندگار است – با این حال، گناه عواقب ویرانگر و فاجعه‌­باری را خارج از حوزه و قلمرو عقلانی و اخلاقی و همچنین درونی ببار می­‌آورد (گناه منشاء درونی دارد ولی تأثیرات بیرونی و مشهود بسیار مخربی از خود بجای می­‌گذارد). اما خدا این تأثیرات را مهار و مانع گسترش کامل فروپاشی ناشی از گناه می­‌شود. خدا به تمام فضاهای جهان توانایی بازسازی می‌­دهد تا از آنها محافظت ‌کند، طوری که عواقب مخرب گناه با تمام قدرتِ ویرانگر خود برآنان اثرگذار نباشد.[11]

پولس در رومیان ۸، هنگامی که انتظار آفرینش و تمامی خلقت را توصیف می‌کند، چنین می‌گوید: «آفرینش با اشتیاق تمام در انتظار ظهور پسران خداست» (رومیان ۱۹:۸).  خلقت مادی یا آنچه که ما طبیعت می‌­نامیم، «… تسلیم بطالت شد، نه به خواست خود، به ارادۀ او که آن را تسلیم کرد، با این امید که خود خلقت نیز از بندگی فساد رهایی خواهد یافت و در آزادی پرجلال فرزندان خدا سهیم خواهد شد» (رومیان ۲۰:۸-۲۱). پطرس روزی را توصیف می­‌کند که در آن «آسمان­ها به صدای عظیم زایل خواهند شد و عناصر سوخته ­شده، از هم خواهند ­پاشید و زمین و کارهایی که در آن است سوخته خواهد ­شد» (دوم پطرس ۱۱:۳). این داوری به‌طور موقت به تأخیر می­‌افتد تا زمانی که خداوند «آسمان­های جدید و زمین جدید … که در آن­ها عدالت ساکن خواهد ­بود» (دوم پطرس ۱۳:۳). از دلایل عدم نابودی این زمین ملعون در اثر گناه، تا فرارسیدن زمان مقرر و داوری نهایی و قطعی خدا، همان فیض بازدارنده یعنی فیض عام می­‌باشد.

فیض عام و برکاتی که زمین دریافت می‌کند

یکی دیگر از جلوه‌های فیض عام سودبخش بودن آن است. خدا نه ­تنها اعمال و اثرات گناه‌­آلود قلب انسان را مهار می‌کند، بلکه به طبیعت و بشریت، برکات متنوع و زیاد فیزیکی و روحانی عطا می‌کند. اما این برکات عاری از نجات هستند. در چندین جا از کتاب‌­مقدس می­‌خوانیم که فیض خدا باعث برکت در جهان مادی می‌شود:

«تو به زمین روی کرده، آن را آبیاری می­‌کنی، و غنای بسیارش می‌­بخشی. نهر خدا از آب پر است؛ تو غله را برای مردم فراهم می­‌کنی زیرا که چنین تهیه دیده‌ای. تو شیارهایش را سیراب می­‌کنی و پشته‌­هایش را هموار می‌­سازی؛ به رگبارها آن را نرم می­‌کنی و محصولش را برکت می‌­دهی. به احسان خویش سال را تاج‌گذاری می­‌کنی؛ جای چرخ ارابه­‌هایت نیز از برکت لبریز است. چراگاه‌­های صحرا نیز لبریز است و تپه‌­ها کمر خود را به شادمانی بسته‌­اند. چمنزارها خویشتن را به گله‌­ها ملبس ساخته‌­اند و وادی‌­ها به غله پوشیده شده‌ ­است؛ بانگ شادی برمی‌­آورند و می­‌سرایند» (مزامیر ۹:۶۵-۱۳، نیز نگاه کنید به مزامیر ۱۰:۱۰۴-۳۰؛ ۱:۱۴۵-۱۶؛ و ۲۵:۱۳۶).

فیض عام، عطایایی که خدا به انسان و “نیکویی” آنها می‌­بخشد

ماری مجدداً توجه ما را معطوف می‌کند به شیوه‌­هایی که خدا از آن طریق به مردان و زنان، عطایا، استعدادها و فرصت‌هایی که لایق آنها نیستند را می‌دهد. او به ما عطایا، استعدادها و فرصت­‌هایی اعطا می­‌کند؛ او ما را به داشتن اشتیاق و هدف برای بکارگیری اعمال فضیلت، انجام و پیگیری کارهای ارزشمند و شایسته، پرورش فعالیت­‌های هنری و علمی، فعالیت و صرف وقت و انرژی خود برای رسانیدن منفعت به نسل بشر و گسترش تمدن بشری، ترغیب می­‌کند. خدا مؤسسات و سازمان­‌هایی را برای حمایت و ارتقاء حقوق انسان‌­ها، حفظ آزادی، پیشرفت دانش و بهبودی شرایط جسمی و اخلاقی مقرر کرده است.

ممکن است ما از این علایق و اهداف، پیگیری‌ها و منافع و نهادها اسفادۀ بهینه کنیم و یا از آنها به‌عنوان ابزار فشار و تأثیر مخرب سود جوییم. با بکارگیری انرژی و وقت انسان، خدا مانع از علاقۀ انسان به کارهای بد و ناشایت می‌­شود و با نفوذ بر آنها، بهبودی اخلاقی و ثبات و تمدن را بر ارگان­‌ها و سازمان­‌های اجتماعی اعمال می­‌کند.[12]

در مورد این نوع فیض عام در پیدایش ۵:۳۹، اعمال ۱۶:۱۴-۱۷، متی ۴۴:۵-۴۵، لوقا ۳۵:۶-۳۶ و ۲۵:۱۶ می­‌خوانیم. به همین دلیل ممکن است از افرادی سخن بگوییم که درعین حالی که کاملاً فاسد هستند، خدماتی را ارائه می­‌دهند که “خوب و نیکو” هستند (نگاه کنید به دوم پادشاهان ۳۰:۱۰؛ ۲:۱۲، متی ۴۶:۵، لوقا ۳۳:۶، رومیان ۱۴:۲-۱۵). با این حال، ماری به ما یادآوری می‌کند که: «نیکویی و احسانی که به اشخاصی نسبت داده می‌شود که تولد تازه ندارند، یک نیکویی نسبی است. این نیکویی بر اساس انگیزه، میل و هدف و الزامات قانون خدا و تقدس او نیست».[13] بنابراین، چنین اعمالی به هیچ‌­وجه نمی‌­توانند مطابق با معیارهای عدالت و پارسایی و خواسته‌­های خدای پدر باشد. ما هرگز نباید از این واقعیت چشم بپوشیم که اینگونه اعمال “فیض” (آن را فیض می‌­نامیم، چون شایستۀ دریافت آن نیستیم) نجات دهنده نیستند، نه از لحاظ طراحی، و نه از لحاظ اثرگذاری، هیچ یک از این­ها موجبات زندگی جدید در مسیح را فراهم نمی‌­سازد.


[1] برای بحث دربارۀ “خیر” یا “محبت” در مقابل “فیض خاص” نگاه کنید به جان فریم، دکترین آموزۀ خدا. ص ۴۲۹)

[2]  فیض عام. مجموعه یادداشت­های جان ماری، ص ۱۱-۹۳

[3] Gregg Allison

[4] 50 Core Truths of the Christian Faith: A Guide to Understanding and Teaching Theology, 206.

[5] Charles Hodge

[6] Systematic Theology, II:667

[7] Abraham Kuyper

[8] Principles of Sacred Theology, 279.

[9] Common Grace, II:96

[10] Common Grace, II:98

[11] Common Grace, II:101

[12] Common Grace, II:102-03

[13] Common Grace, II:107

این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.