از آنجا که مسیحیان تلاش میکردند کانن عهد جدید را فهمیده و توسعه بدهند، یکی از مهمترین واقعیتهای گمراه کننده (و شاید مهم) آن است که مسیحیان اولیه اغلب از نوشتههای غیر کاننی استفاده کرده و به آنها استناد میکردند. به عبارت دیگر، مسیحیان اولیه نه تنها فقط از کتابهای عهد جدید استفاده نمیکردند، بلکه به کتابهایی مانند شبان هرماس، انجیل پطرس و رسالۀ بارنابا نیز استناد می کردند.
گاهی اوقات مسیحیان کتاب یا مقالهای را میخوانند که در عهد جدید خیلی مورد بحث است، لذا تصور میکنند که نوشتههای عهد جدید چیزهای خاصی نیستند. می دانیم که گرایشهای ادبی مسیحیان اولیه بسیار وسیع بود، و یا به گفته منتقدی، مسیحیان اولیه متون ناهمگون گوناگونی را میخواندند.[1]
این واقعیت به عنوان دستاویزی برای نقد یکپارچگی و درستی متون عهد جدید مورد استفاده قرار میگیرد، بنابراین، تمام مسیحیان باید مشتاق دانستن این موضوع باشند. هرچند این مورد حقیقت دارد که مسیحیان اولیه به جز کانن کتاب مقدس، دیگر متون را هم می خوانند اما نتیجه گیری از این موضوع اغلب به حقیقت وفادار نبوده.
هنگامی که دانشمندان به استفادۀ مسیحیان از نوشتههای غیر کاننی اشاره میکنند، دو واقعیت را نادیده میگیرند:
۱. روش استناد
لازم به یادآوری است، مسیحیان زمانی که به متون غیر کاننی استناد کرده یا از آنها استفاده میکردند، به ندرت از آنها به عنوان کتاب مقدس یاد میکردند. به همین دلیل، مسیحیان خیلی ساده از آن کتابها به عنوان کتابهای مفید، روشنگر و معتبر استفاده میکردند. امروزه، این تجربه در دنیای مدرن ما هم وجود دارد. یک واعظ ممکن است در یک موعظه به سی. اس. لوئیس اشاره کند، اما این استناد دال بر این نیست که او را هم اقتدار با کتاب مقدس بداند.
یک نمونۀ مناسب در این زمینه استفاده از انجیل پطرس به وسیلۀ کلیسای روساس در پایان قرن دوم است. دانشمندان علاقه دارند از این به عنوان مدرکی استفاده کنند و بگویند که مسیحان اولیه کانن انجیل تثبیت شدهای نداشتهاند. اما سندی وجود ندارد که نشان بدهد کلیسا از این کتاب به عنوان کتاب مقدس استفاده کرده است.
وقتی این سوال مطرح میشود که مسیحیان اولیه به کدام یک از کتابها به عنوان کتاب مقدس استناد می کردند، به شکل جالبی جواب این است که گرایش به کتابهایی بوده که در نهایت عهد جدید را تشکیل داده اند.
۲. تکرار استناد
یکی دیگر از عواملی که نادیده گرفته می شود، توافق نسبی دربارۀ مکرر بودن استنادات کتابهای عهد جدید نسبت به کتابهای غیر کاننی است. برای مثال، دانشمندان اغلب به سراغ کلمنت اسکندریه به عنوان یک نمونۀ استاندارد از یک مسیحی اولیه می روند، که از کتابهای غیر کاننی بطور یکسان نسبت به کتابهای کاننی استفاده می کرده است. اما وقتی تکرار این استنادات را بررسی می کنیم پی می بریم که این ادعا خیلی از حقیقت فاصله دارد.
برای مثال، جِی. ا. بروکس در مشاهدات خود شاهد این است که کلمنت “۱۶ برابر به کتب کاننی استناد می کند تا نوشتههای پدران کلیسا و کتب غیر الهامی.[2]” و وقتی که به اناجیل میرسیم، شواهد بیشتر هم می شوند. کلمنت ۱۶ بار به اناجیل غیر الهامی استناد می کند در حالیکه بیش از ۷۵۷ بار به انجیل یوحنا استناد میکند.[3]
در نتیجه، مسیحیان باید این واقعیت ساده را دربارۀ کانن عهد جدید بدانند که: مسیحیان اولیه در کنار کتاب مقدس، از کتابهای دیگری نیز استفاده میکردند. اما این موضوع نباید باعث تعجب ما بشود، زیرا، حقیقتا، ما نیز همین کار را می کنیم با وجود اینکه امروز ما کانن عهد جدید را داریم که بیش از ۱۶۰۰ سال قدمت دارد.
[1] Dungan, Constantine’s Bible, 52.
[2] Brooks, “Clement of Alexandria,” 48.
[3] Bernard Mutschler, Irenäus als johanneischer Theologe (Tübingen: Mohr Siebeck, 2004), 101.