پرسش: تقدیس به چه معناست؟
پاسخ: برای تقدیس باید ایمانتان ساده، تطهیر و عمیق شود. به خدا نیاز دارید. خدا را بشناسید. او را محبت کنید. زندگی، خدا، خودتان و دیگران را به راستی و حقیقت ببینید. رشد کردن به عنوان یک قدیس، یعنی رشد در محبت واقعی به مردم. این که سایرین چگونه رفتار میکنند برایتان اهمیت زیادی دارد. شما اهمیت میدهید. کمک میکنید.
مقدستر شدن بدان معنا نیست که ملکوتیتر و روحانیتر و از طوفانهای زندگی دورتر میشوید. بلکه یعنی عاقلتر از یک انسان معمولی میشوید. شما مطالب زیادی دربارۀ چگونگی برخورد با پول، روابط جنسی و شغلتان میآموزید. دوست بهتر و عضو بهتری در خانواده میشوید. وقتی حرف میزنید، کلماتتان حس بهتری منتقل میکنند، جذابتر، لذتبخشتر و واقعیتر هستند. یاد میگیرید صادقانه دعا کنید و میفهمید خدا واقعا برای واقعیت نیازهای بشر کیست؛ و نیز رشد در تقدس، بدان معنا نیست که با لحن آرام سخن بگویید و از هر سه جمله یکی نقل قول از کتاب مقدس باشد، بلکه یعنی با امید منطقیتر زندگی کنید. هدف زندگی را میشناسید، آستین بالا میزنید و آنچه باید انجام شود را انجام میدهید. شما صادقانه قدردان خوبیها هستید. صادقانه با ناامیدیها و درد و بیماری و مرگ روبهرو میشوید.
تقدیس، تقدس، قدوس، قدیس همگی از زندگی معمولی و روزانه صحبت میکنند. هیچ چیزی عملیتر از زندگی با محبتِ روز افزون، شادی و هدفمندی نیست. هیچ چیزی عبرتآموزتر از بلوغ حکمت، امید و ایمان نیست.
پرسش: در فرآیند تقدیس چه کسی و چه چیزی دخیل است؟
پاسخ: شما اغلب میشنوید که مردم چیزهایی از این قبیل میگویند: «او باید فقط این را به خاطر داشته باشد…، اگر فقط این کار را میکرد…، اگر فقط میتوانستم… تجربه کنم». احتمالا خودتان نیز چنین چیزهایی گفتهاید. من که گفتهام. واعظان، معلمان، مشاورین، نویسندگان و دوستان به شکل غریزی مایل هستند برخی حقایق، انضباط معنوی، گامهای عملی یا تجربه را کلیدی بدانند که هر چیزی را باز خواهد کرد. عبارت “فقط…” یک هشدار است. اما “فقط” هیچ راه حلی (ایکس و ایگرگ و زد را انجام بده) برای معماهای تقدیس ندارد.
ما به داستانها و کلماتی از کتاب مقدس و شهادتهای زندگی روزمره نیاز داریم. ما باید بفهمیم کتاب مقدس چگونه وضعیت فعلی ما را روشن میکند و چگونه به وضعیت کنونی ما مربوط است. ما به کمکهای عملی نیاز داریم تا پیامدهای کیستی ما ، تلاش ما و آنچه با آن روبهرو میشویم را بررسی کنیم. ما نیاز داریم که عیسی حضور داشته باشد؛ خداوندی که شبان من است، خداوندی که ناظر بر رفت و آمدهای من است. کتاب مقدس به زیبایی و صراحت و به صورت استقرایی شرح میدهد که چگونه این حقایق جذاب شده و شخصی میشوند. ما باید به سوی آنها جذب شویم و این حقایق برای ما شخصی میشوند.
ما به دیگران نیاز داریم. ما باید داستانهای دیگران را با گوش جان بشنویم. ما به خلقت خدا نیاز داریم. ما باید زمان خودمان را درک کنیم. ما باید با خودمان صادق باشیم. به درسهای عینی و تازه نیاز داریم. ما به ایمان و محبت ملموس نیاز داریم. به حکمتهای مختلفی نیاز داریم تا بتوانیم بخشهای مختلف زندگی را شرح دهیم.
پرسش: آیا اگر بدانیم فقط بهواسطۀ ایمان عادل شمرده میشویم، تغییر میکنیم؟
پاسخ: بله و آمین. اگر آگاهانه به خاطر بسپارید و به دقت گوش کنید که خدا واقعا شما را پذیرفته است و علت آن، کاری است که مسیح برایتان انجام داده است، تحول بزرگی در زندگی مسیحی شما ایجاد خواهد کرد. او دستش را دراز کرده است تا شما را نجات دهد. شاید این پیامی است که دقیقا در دوستی، موعظه، مشاوره و شاگردی باید داده شود. این حقیقت، شالودۀ الهیات مسیحی بودن، بخشیده شدن، برای برقراری ارتباط درست با خدا و شجاعت صراحت بیان گناهانمان است (یکی از تحولات بنیادین در فرآیند تقدیس). این حقیقت ابتدایی است؛ نه به معنای مدرن آن که به سادگیِ الفبا باشد، بلکه به معنای قدیمی آن که اساسی، بنیادی، ضروری و تشکیلدهنده است.
پرسش: خدا در تقدیس چه چیزی را برای ما روشن میسازد؟
پاسخ: چه فکر کنید بسیار بد هستید یا بسیار خوب، اگر بدانید بهواسطۀ ایمان در مسیح و آنچه انجام داده است با خدا آشتی کردهاید، تفاوت زیادی در نگرش شما ایجاد میشود. چنین ایمانی یک دست خالی است که به سوی زندگی دراز میشود. در اینجا میبینید کتاب مقدس چگونه نحوۀ انجام آن را شرح میدهد:
«در برابر همۀ اینها چه میتوانیم گفت؟ اگر خدا با ماست، کیست که بتواند بر ضد ما باشد؟ او که پسر خود را دریغ نداشت، بلکه او را در راه همۀ ما فدا ساخت، آیا همراه با او همه چیز را به ما نخواهد بخشید؟ کیست که برگزیدگان خدا را متهم کند؟ خداست که آنها را پارسا میشمارد! کیست که محکومشان کند؟ مسیح عیسی که مرد بلکه برخیزانیده نیز شد و به دست راست خداست، اوست که برای ما شفاعت میکند» (رومیان ۳۱:۸-۳۵).
این موضوع را به گوش دل بشنوید و هرگز فراموش نکنید. اگر احساس بیارزشی کردید و همۀ اینها حقیقت دارند، پس در به سوی خدا باز است. اگر فکر میکنید ارزش دارید و همۀ اینها درست هستند، فقط یک در به سوی پدر است. وقتی میگوید “نزد من بیایید”، منظورش همین است. بنابراین هرچه که مشکلتان باشد، کلامش را گوش دهید. تا به حال که خوب بوده است.
اکنون به نکتۀ مهمی دربارۀ هدف شبانی در رومیان ۱۸:۸-۳۹ دقت کنید. پولس آشکارا دلایل خود برای ذکر مهربانیهای توجیهپذیر خدا در رومیان ۳۱:۸-۳۴ را بیان میکند. او حتی به افراد عملکرد محور فکر نمیکند. تلاش برای نجات خویش، گناهان ما و ایمان شخصی ما کار کفارۀ مسیح برای بخششِ مد نظر نیستند. مبحث عادلشمردگی مستقیما در مورد کسانی به کار میرود که با سختیها، ضعفها ،خصومتها روبهرو هستند. آنها وسوسه میشوند و به محبت خدا شک میکنند، احساس میکنند خدا آنها را به حال خود گذاشته است، از “رنجهای زمان حاضر” میترسند (۱۸:۸).
رومیان ۳۱:۸-۳۴ ذکر میکند که خدا قبلا از طریق مسیح ما را عادل شمرده است. نه برای یادآوری گناهکاران مضطرب یا افرادی که دائما در حال تلاش برای خوب بودن هستند، بلکه برای دلداری و امید دادن به کسانی که رنج میکشند. برداشت اصلی این نبود که «شما میتوانید از آن چرخۀ عملکرد رها شوید، خدا شما را بهخاطر گناهانتان محکوم نمیکند»، بلکه این بود که «هرچه زندگی سختتر پیش برود، هیچ چیز یا هیچ کسی قادر نیست شما را نابود سازد و از محبت خدا جدا کند». بخش دوم رومیان 8 شما را تقدیس میکند، زمانی که زندگی زمینی درۀ عمیقی از ضعفها، بلاها، نالهها و اشکهاست. عادلشمردگی بهواسطۀ ایمان، یک دلیل از زنجیرۀ طولانی دلایلی است که پولس از آن برای بیان یک هدف بزرگتر استفاده میکند: خدا با شماست. یکی از روشهایی که نشان میدهد خدا با شماست، آن است که گناهکاران را نیز عادل میشمارد. این یکی از هزاران راهی است که خدا دیدگاه و نگرش خود را نسبت به شما نشان میدهد.
پرسش: آیا هدف خدا در تقدیس، آن است که مرا بهتر از چیزی کند که اکنون هستم؟
پاسخ: بله و البته. ما بدترین دشمنان خود هستیم. ما مستعد ترکیبی به هم ریخته از این خصوصیات میباشیم: اضطراب، شکایت، فریبکاری، خودخواهی، اجبار، زود خشمی، سردرگمی، بیتفاوتی، بیبند و باری، خود پارسا انگاری، عزت نفس پایین، قضاوت دیگران، پولدوستی، تنبلی، تقلا و چیزهایی از این قبیل (غلاطیان ۲۱:۵).
اما هدف نهایی خداوند، صرفا رسیدن به نقطۀ بهتر و آرامتری از خود ما که زندگیاش را سر و سامان داده، نیست. هدف تقدس رسیدن به فردی بهتر، شادتر و با اعتماد به نفس بیشتر نیست؛ نه کاملا به آن شکل:
«که به همۀ ما در سختیهایمان دلگرمی میبخشد تا ما نیز بتوانیم با آن دلگرمی که از او یافتهایم دیگران را که از سختیها میگذرند، دلگرم سازیم» (دوم قرنتیان ۴:۱).
وقتی در مشکلات خود به امید و دلگرمی رسیدید، فقط با احساس بهتر شدن آرامش پیدا نمیکنید. شما اکنون صاحب ثروتی هستید که میتوانید به دیگران بدهید، وقتی دچار مشکل میشوند. رفاه آنها و شما، دستها را به هم پیوند میدهد. رفاه دیگران بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا عضو بدن مسیح، برادران و خواهران خانوادۀ خدای پدر میشوید. تقدیس، از شما کسی میسازد که به عیسی وصل است، با او وصلت میکند و به او ملحق میشود و کسی که توجه خود را به او معطوف میکند.
«او میتواند با آنان که ناآگاهانه به راه خطا میروند، به نرمی رفتار کند، زیرا خود نیز دارای ضعف است. از همین رو باید نه تنها برای گناهان مردم، بلکه برای گناهان خود نیز قربانی تقدیم کند» (عبرانیان ۲:۵-۳).
وقتی بدانید خدا در سردرگمیها، کوتهفکریها و سرگردانیهای شما چقدر با مهربانی با شما رفتار میکند، شما نیز در گناهان و ضعفهای دیگران به همان اندازه مهربان و لطیف خواهید بود. تجربۀ عجیبی است که خداوند بخشنده و دلسوز، دیر خشم، سرشار از محبت پایدار و وفاداری، بخشندۀ بدطینتیها، تخطیها و گناهان ماست. زمانی که متوجه میشوید او در تمام غفلتها و نافرمانیها اینگونه با شما رفتار میکند، شما هم در تقصیر و کوتاهی دیگران چنین رفتاری خواهید داشت. شما “شخصی شادتر” نیستید. این دنیا پر از مصیبتزدگان و فلاکتزدههاست. شما دردها و سردرگمیهای مردم را به گوش جان میشنوید. شما تبدیل به کسی میشوید که از شرایط انسانها آگاه میشوید و آرزو دارید به آنها کمک کنید.
«با یکدیگر مهربان و دلسوز باشید و همانگونه که خدا شما را در مسیح بخشوده است، شما نیز یکدیگر را ببخشایید. پس همچون فرزندانی عزیز از خدا سرمشق بگیرید. و با محبت رفتار کنید، چنانکه مسیح هم ما را محبت کرد و جان خود را در راه ما همچون قربانی و هدیۀ عطرآگین تقدیم نمود» (افسسیان ۳۲:۴-۲:۵).
بخشیدهشدگان بهسادگی در صلح آرامی نمیگیرند، زیرا گناهان و تقصیرهای فرساینده و شرمساری تیرۀ آنها اکنون پوشیده شدهاند. شما اکنون خیر و رحمتی دارید تا ارزانی دیگران کنید. با آنکه میدانید یک فرزند محبوب هستید، اما متکبر و خودپسند نمیشوید. شما محبوب هستید تا بتوانید محبت کنید و برای دیگران جان بدهید. شما تبدیل به فردی نمیشوید که به خودتان اعتماد داشته باشید. شاید زندگیتان سرشار از استرس و اضطراب باشد، اما به منجی و پادشاهی خدمت میکنید که در سن ۳۳ سالگی مُرد و خدمت به او، هیچ وقت آسان نخواهد بود. همین آرامش شما را میگیرد. تمام توهمات دربارۀ این که میتوانیم مردم و حوادث را کنترل کنیم از بین بروند. شما تبدیل به کسی میشوید که دیگر به خودتان تکیه نمیکنید، بلکه به خدا اعتماد میکنید. هدف زندگیتان، نمایان ساختن محبت نجاتبخش مسیح است.
نویسنده: دیوید پالیسون