انجیل برای سراسر زندگی: پیشگفتار
ما جمعی از کلیساهای انجیلی هستیم که با هم مشارکت داریم، و عمیقاً متعهد شدهایم تا ایمانمان را در انجیل مسیح جانی دوباره بخشیم، و خدمتمان را به گونهای ساماندهی کنیم که کاملاً با کتابمقدس همنوا باشد. شماری از جنبشها در میان کلیساهای انجیلی ما را عمیقاً نگران کرده است. به نظر میرسد این جنبشها پویایی و جنب و جوش کلیسا را از رونق میاندازند، و ما را از اعتقادات و آداب و رسوم کهن کلیسا دور میکنند. ما آشفته میگردیم از اینکه شاهدیم ایمان صرفاً در این خلاصه میشود که مردم فقط مصرفکنندۀ شخصی باشند، یا به ایمان رنگ و بوی سیاسی دهند. این بتپرستی دل ما را به درد میآورد. ما پریشانخاطر میگردیم از الهیات سازشگرانه، و از تفکری که معتقد است معیار مطلقی برای اخلاقیات وجود ندارد. این جنبشها باعث شدهاند که حقیقت کتابمقدسی، و زندگیهای تبدیلشده که ایمان ما از دیرباز به آن حکم میکند، نادیده گرفته شوند. نفوذ این جنبشها نه تنها به گوش ما میرسد، بلکه اثرات آن را هم به چشم میبینیم. ما خود را متعهد کردهایم تا با امیدی تازه، و شادی که نمیتوان جلودار آن بود، به کلیساها قوت و جنب و جوش بخشیم. اساس این شادی وعدههایی است که فقط با فیض، و فقط از طریق ایمانِ مطلق به مسیح امکانپذیر است.
ما باور داریم که در بسیاری از کلیساهای انجیلی دربارۀ حقایق انجیل، توافقی عمیق و وسیع وجود دارد. با این حال، اغلب شاهد هستیم که شادیِ اتحاد ما با مسیح جای خود را به جاذبههای دیرینۀ قدرت و ثروت و جاه و مقام داده است، و یا با بازگشت به آیین و تشریفات و سنّتهای مذهبی تعویض شده است. آنچه جای انجیل را بگیرد، هیچگاه به ترویج ایمانی که برای بشارت دادن شور و اشتیاق دارد، کمک نمیکند. چنین ایمانی در حقیقتِ ماندگار قائم است، خودش را در عمل، در شاگردسازی نشان میدهد، از این شاگردسازی خجل نیست، با شور و شوق به فداکاری، و به هر خدمتی تن میدهد که به پیشبرد ملکوت خدا یاری میرساند. ما مشتاقیم در شاهراه پادشاه پیش رویم، و همواره هدفمان این است که پرچمدار انجیل باشیم، تشویق کنیم و تعلیم دهیم تا این نسل، و نسل آیندۀ رهبران کلیسا مجهزتر شوند، و با اصول و قواعد و عملکردهایی که آن منجی را جلال میدهد، خدمتشان را شعلهور کنند برای سعادت و خیرت کسانی که آن منجی خونش را برای آنها ریخت.
ما میخواهیم همگان را به تلاش و تکاپو واداریم تا برای حرمت نهادن به مسیح، و افزایش تعداد شاگردانش غیرت داشته باشند، و به محفلی واقعی بپیوندند که عیسی حرف اصلیِ آن محفل باشد. چنین خدمت یکپارچه که بر کتابمقدس بنیان شده، تنها آیندۀ مانا و پایدار برای کلیسا است. این واقعیت ما را وامیدارد در کنار کسانی بایستیم که این اعتقاد راسخ که رحمت خدا در عیسی مسیح تنها امیدِ رستگاری ابدی است، در دلشان غوغا به پا کرده است. ما مشتاقیم با شفافیت، دلسوزی، شهامت و شادی، پرچمدار این انجیل باشیم، و با وجد و شادمانی دلهای ایمانداران را از هر قوم و نژاد و هر سطح و طبقۀ اجتماعی، و با هر باوری که در چارچوب ایمان مسیحی به آن معتقدند، به هم پیوند دهیم.
اشتیاق ما این است کلیسایی را که دوستش میداریم، خدمت کنیم. خواست دل ما این است که از همۀ برادران و خواهران دعوت کنیم به ما بپیوندند تا کلیسای این زمانه را در ریشههای انجیل دیرینۀ مسیح جانی دوباره بخشیم، و به واقع به گونهای برای او زیست نماییم و سخنگویش باشیم که بتوانیم پیغام انجیلش را به صراحت و روشنی به مردمان زمانهمان منتقل نماییم. ما شبانان قصد داریم این مهم را به وسیلۀ عاملان فیض خدا در کلیساهایمان بهجا آوریم؛ یعنی به وسیلۀ دعا، خدمت کلام خدا، تعمید در آب، عشای ربّانی، و مشارکت مقدسان. آرزوی ما همکاری با همۀ کسانی است که با ما عقیده و دیدگاه و رویای مشترک دارند، و میخواهند مسیح سَر و سرور و آقای کل زندگیشان باشد، و امید محکمشان این است که به قدرت روحالقدس انسانها، جوامع، و فرهنگها متحول شوند. در ادامه هم با اعتقادنامۀ ما آشنا خواهید شد، و هم با دیدگاه الهیاتیمان برای خدمت روحانی؛ دیدگاهی که در کتابمقدس ریشه دارد، و انجیلمحور است.
اعتقادنامه
۱. خدای تثلیث
ما باور داریم که خدا واحد است، و از ازل در سه شخص که الوهیتشان با هم برابر است، ساکن بوده است: پدر، پسر، و روحالقدس. این سه شخص یکدیگر را میشناسند، یکدیگر را دوست دارند، و یکدیگر را جلال میدهند. این خدای زنده و حقیقی هم در محبت و هم در قدوسیتش بینهایت کامل است. او خالق همهچیز است، دیدنی و نادیدنی. از اینرو، تمام جلال و ستایش برازندۀ او است. او که نامیرا و جاوید است، انتها را از ابتدا تمام و کمال میداند، عامل بقا و نگهدار همهچیز است، و در حاکمیت خویش بر همهچیز حکمرانی مینماید؛ و در تدبیر و مشیّت الهیاش اهداف نیکو و ابدیاش را به انجام میرساند تا قومی را برای خودش بازخرید کند، و خلقت سقوطکردهاش را بازسازی نماید برای ستایش فیض پرجلالش.
۲. مکاشفه
خدا وجود و قدرت خویش را به سخاوتمندی در خلقتش آشکار نمود. او در نهایت، در پسرش؛ آن کلمۀ مجسم، خود را به عالیترین شکل به انسانِ سقوطکرده مکشوف ساخت. این خدا خدای سخنگو است، و با قدرت روح خود، سخاوتمندانه خویشتن را به زبانی قابل درک برای انسان مکشوف نموده است: ما باور داریم که خدا کلام مکتوب در کتابمقدس را الهام بخشیده است. در شصت و شش کتابِ عهدعتیق و عهدجدید، کار نجاتبخش خدا در جهان ثبت شده، و وسیلۀ این نجات یافتن نیز مکتوب گشته است. این مکتوبات که منظور خود را از طریق واژگان بیان میکنند، یگانه کلام الهامشدۀ خدا هستند؛ و دستنوشتههای اولیهشان عاری از خطا، و کاملاً معتبر و موثق میباشند. این کلام مکتوب، ارادۀ خدا را برای نجات و رستگاری به طور کامل مکشوف میسازد. این کلام مکتوب برای هر آنچه خدا از ما میطلبد که باور نماییم و به انجام برسانیم، کافی و بسنده است. این کلام مکتوب به سبب اقتدارش بر جمیع دانشها و بینشها، حرف آخر را میزند. ما اعتراف میکنیم که فانی و گناهکار بودن ما این امکان را از ما سلب میکند که حقیقت خدا را جامع و کامل درک نماییم. اما بر این مهم مُهر تأیید میزنیم که وقتی روح خدا به ما روشنگری میبخشد، میتوانیم حقیقت مکشوف خدا را به درستی درک نماییم. کتابمقدس را باید باور کرد چون هر آنچه تعلیم میدهد، آموزهها و رهنمودهای خدا است. از کتابمقدس باید اطاعت کرد چون همۀ مطالباتش حکم و فرمان خدا است. به کتابمقدس باید اعتماد کرد، چون همۀ وعدههایش قول و وعدۀ خدا است. قوم خدا کلام خدا را میشنوند، باورش میکنند، و آن را بهجا میآورند؛ ایشان که شاگردان مسیح هستند، مجهز میگردند، و به انجیل شهادت میدهند.
۳. خلقت انسان
ما باور داریم که خدا انسان را آفرید؛ او ایشان را به تصویر خودش، مرد و زن آفرید. آدم و حوا جزیی از آن خلقتی بودند که خدا خودش اعلام نمود که بسیار نیکو بود. آدم و حوا آفریده شدند تا در مقام معاونان خدا خدمت کنند، بر خلقت حکمرانی نمایند، آن را مدیریت کنند، و از آن نگهداری و مراقبت نمایند. آدم و حوا آفریده شدند تا در مشارکت تمامعیار با خالقشان، در قدوسیت و پاکی زندگی کنند. مرد و زن هر دو به یکسان در تصویر خدا آفریده شدند. ایشان به واسطۀ ایمان به مسیح عیسی، به یکسان به حضور خدا دسترسی دارند، و هر دو خوانده شدهاند تا از خودکامگی و لذتجویی پا را فراتر نهاده، در خانواده و کلیسا و جامعه، و در زندگی فردی و اجتماعی نقش خود را ایفا نمایند. آدم و حوا آفریده شدند تا با یکتن شدن، یکدیگر را تکمیل نمایند. این پیوند و یگانگی در یکتن، تنها الگوی طبیعی در رابطۀ زناشویی میان زن و مرد است. این الگو در نهایت در پیوند ازدواج خود را نمایان میسازد، که همانا نماد اتحاد میان مسیح و کلیسایش میباشد. بنا بر اهداف حکیمانۀ خدا، جایگاه و نقش زن و مرد قابل تعویض نمیباشد، بلکه متقابلاً به طریقهای مختلف یکدیگر را تکمیل مینمایند. خدا چنین مقرر نموده که مرد و زن نقشهای مجزا را به عهده بگیرند. این نقشهای متفاوت، رابطۀ سرشار از محبت میان مسیح و کلیسا را بازتاب میدهد. شوهر به شکلی سرپرستی خانواده را عهدهدار است که جلوهگر محبتِ فداکارانه و تیماردارانۀ مسیح باشد. زن نیز به شکلی مطیع شوهرش است که الگوی محبت کلیسا برای خداوندش باشد. در خدمت کلیسا، هم مردان و هم زنان تشویق میشوند تا خادم مسیح باشند، و با تمام قوایشان به شکلهای مختلف قوم خدا را نیز خدمت نمایند. اما وظیفۀ رهبریِ کلیسا به طور مشخص به مردان واجد شرایط سپرده شده است. این خدمت رهبریِ کلیسا در خلقت، سقوط و رستگاری انسان ریشه دارد. در نتیجه، این خدمت نباید دستخوش تغییر و تحول فرهنگ جامعه باشد، و نباید الزاماً خود را با فرهنگ سازگار سازد.
۴. سقوط انسان
ما باور داریم آدم در تصویر خدا آفریده شد، اما آن تصویر را معیوب نمود، و به سبب وسوسۀ شیطان در گناه سقوط کرد، و خود و نسل خود را از برکاتی که در ابتدای خلقت از آنها برخوردار بود، محروم نمود. در نتیجه، اکنون کل نژاد بشر با خدا غریبه هستند، و در هر جنبه از وجودشان دچار فساد و تباهی میباشند (جسمی، روحی، ارادی، عاطفی، روحانی.) اگر خدا در رحمت خود پا در میانی نکند، انسان در نهایت بیچون و چرا محکوم به مرگ میباشد. نیاز اصلی همۀ انسانها این است که با خدایی مصالحه نمایند که اکنون جملگی زیر غضب قدوس و عادلانهاش قرار دارند. تنها امید همۀ انسانها این است که محبت خدا شامل حالشان گردد، محبتی که هیچکس هرگز لایقش نمیباشد. تنها خدا است که میتواند ما را نجات بخشد، و ما را دوباره به حضور خویش بازگرداند.
۵. نقشۀ خدا
ما باور داریم که خدا از ازل در فیض خویش مقرر نمود تا جمعیتی عظیم از گناهکاران مجرم را از هر زبان و قوم و قبیله و ملت نجات بخشد. او به این منظور، ایشان را از پیش شناخت، و از پیش برگزید. ما باور داریم خدا آنانی را که با فیض به عیسی ایمان میآورند، عادل میشمارد و تقدیس مینماید؛ و یک روز نیز ایشان را جلال خواهد داد؛ و اینهمه را برای ستایش فیض پرجلالش به انجام خواهد رساند. خدا در محبت خویش به همۀ مردمان حکم مینماید، و به آنها التماس میکند که توبه کنند و ایمان بیاورند. خدا چتر محبت نجاتبخش خود را بر آنانی گسترده که ایشان را برگزیده و مقرر نموده تا مسیح منجیشان باشد.
۶. انجیل
ما باور داریم که انجیل، مژدۀ عیسی مسیح است که همانا خودش حکمت خدا میباشد. اگرچه انجیل قدرت خدا است برای نجاتیافتگان، اما در چشم جهان حماقتِ محض است. این خبر خوش، از شناخت مسیح سخن میگوید، صلیبمحور است، و بر رستاخیز مسیح متمرکز میباشد: اگر مسیح موعظه نشود، موعظۀ انجیل معنا ندارد؛ و اگر مرگ و رستاخیز مسیح موضوع اصلی نباشد، یعنی مسیح اصیل و واقعی موعظه نمیشود (پیغام انجیل این است که مسیح برای گناهان ما جان داد . . . [و] از مردگان برخاست.) این خبر خوش بر مبنای کتابمقدس است (مرگ و رستاخیز مسیح مطابق با کلام خدا است.) این خبر خوش، یک آموزۀ الهیاتی است، و موجب آمرزش و رستگاری میباشد (مسیح برای گناهان ما جان داد تا ما را با خدا آشتی دهد.) این خبر خوش، تاریخی است (اگر آن رویدادهای نجاتبخش اتفاق نیفتادند، پس ایمان ما بیارزش است، ما هنوز در گناهانمان به سر میبریم، و از همۀ انسانهای دیگر بدبختتریم.) این خبر خوش، اعتبار رسولان مسیح را بر خود دارد (پیغام انجیل به رسولان سپرده شد، و به وسیلۀ ایشان که شاهدان آن رویدادهای نجاتبخش بودند، بشارت داده شد.) این خبر خوش، کاملاً شخصی است (وقتی پیغام انجیل به اشخاص بشارت داده میشود، هر کسی شخصاً آن را میشنود، به آن ایمان میآورد، محکم به آن میچسبد، و رستگار میگردد).
۷. فدیۀ مسیح
ما باور داریم که پسر ابدیِ خدا به خاطر محبتی که به پدرش داشت، و به خاطر اطاعت از او انسان گشت: کلمه جسم گردید، خدای کامل و انسان کامل؛ یک شخص با دو ذات. نطفۀ عیسی آن ماشیح موعود اسراییل به قدرت معجزهآسای روحالقدس شکل گرفت، و از مریم باکره تولد یافت. او تمام و کمال مطیع پدر آسمانیاش بود، بدون گناه زندگی کرد، آیات و معجزات به انجام رساند، به حکم پنطیس پیلاطس مصلوب گشت، روز سوم با پیکر جسمانی از مردگان برخاست، و به آسمان صعود نمود. او که پادشاه و میانجی است، در دست راست خدای پدر نشسته، و تمامی اقتدار و حاکمیت خدا در آسمان و بر زمین از آنِ او است. او کاهن اعظم ما و شفیع عادل ما است. ما باور داریم که عیسی مسیح با جسم پوشیدن، زندگی، مرگ، رستاخیز، و صعودش نماینده و جانشین ما گشت. عیسی چنین کرد تا ما در او عدالت خدا گردیم: او بر روی صلیب گناه را از میان برداشت، غضب خدا را فرو نشاند، و با بر پرداخت کامل جریمۀ گناهان ما، همۀ ایمانداران را با خدا آشتی داد. حقانیت مسیح عیسی با رستاخیزش از جانب پدر به اثبات رسید. او قدرت مرگ را در هم شکست، و شیطان را که قبلاً بر مرگ قدرت داشت، مغلوب نمود، و حیات جاودانی را برای جمیع قومش به ارمغان آورد. عیسی با صعودش به آسمان در مقام خداوند برای همیشه سرافراز گشته، و مکانی را برای ما مهیا نموده که تا ابد با او باشیم. ما باور داریم که در هیچکس دیگری رستگاری وجود ندارد، زیرا نام دیگری زیر آسمان داده نشده که بدان نجات یابیم. چون خدا حقیران این جهان را برگزید، چون مطرودان را برگزید، چون کسانی را برگزید که هیچ به حساب میآمدند (تا آنهایی که خود را کسی به حساب میآورند از اعتبار بیندازد)، پس هیچ انسانی نمیتواند هرگز در حضور خدا فخر بفروشد. مسیح عیسی برای ما حکمت خدا گشت؛ یعنی عدالت ما، قدوسیت ما، و فدیۀ ما.
۸. عادلشمردگی گناهکاران
ما باور داریم که مسیح با اطاعت و مرگش بدهی جمیع عادلشمردهشدگان را به طور کامل پرداخت نمود. او با قربانی شدنش مجازاتی را که به خاطر گناهانمان از آنِ ما بود، از جانب ما بر دوش گرفت، و عدالت خدا را به نیابت از ما کاملاً، واقعاً، و به مناسبترین شکل اجرا نمود. او به نیابت از ما مطالبات منصفانۀ خدا را با اطاعت کاملش برآورده ساخت، چرا که آن اطاعتِ کامل فقط به وسیلۀ ایمان به حساب همۀ کسانی گذاشته میشود که برای پذیرفته شدن به حضور خدا فقط و فقط به مسیح توکل میکنند. چون پدر مسیح را برای ما فدا کرد، و مسیح به جای ما اطاعت کرد و مجازات شد، و اطاعت و مجازاتش به حساب ما گذاشته شد، و این فداکاری برای ما بهایی نداشت و به خاطر لیاقت و شایستگی ما نبود، در نتیجه این عادلشمردگی کاملاً فیض رایگان است. این همه محضِ فیض است تا عدالت بیچون و چرای خدا و فیض دولتمندش در عادلشمرده شدنِ گناهکاران جلال یابد. ما باور داریم که غیرت برای اطاعت شخصی، و اطاعتِ دستهجمعی ما در کلیسا از این عادلشمردگیِ رایگان سرچشمه میگیرد.
۹. قدرت روحالقدس
ما باور داریم این نجات که سراسر کتابمقدس به آن شهادت میدهد، و به وسیلۀ عیسی مسیح تضمین گشته است، به قدرت روحالقدس شامل حال قوم خدا میگردد. روحالقدس که از جانب پدر و پسر فرستاده شد، خداوند عیسی مسیح را جلال میدهد؛ و در مقام آن شفیع و تسلیدهندۀ دیگر، در ایمانداران، و با ایمانداران خواهد بود. روحالقدس جهان را به گناه و عدالت و داوری ملزم میکند، و با کار قدرتمند و معجزهآسای خود، گناهکاران مرده را به لحاظ روحانی تولد دوباره میبخشد، آنها را بیدار میکند تا توبه کنند و ایمان آورند. گناهکاران در روحالقدس تعمید مییابند، و با خداوند عیسی متحد میگردند، به گونهای که فقط با فیض و فقط از طریق ایمان مطلق به عیسی مسیح در حضور خدا عادل شمرده میشوند. ایمانداران با معاونت روحالقدس دوباره جان میگیرند، تقدیس میشوند، و جزو خانوادۀ الهی میگردند. ایشان شریک ذات الهی شده، و با حاکمیت خدا از عطایای روحانی بهرهمند میگردند. روحالقدس بیعانۀ آن میراثِ موعود است. روحالقدس در عصر حاضر در ایمانداران ساکن میباشد، ایشان را هدایت و راهنمایی و مجهز نموده، آنها را بیداری روحانی و قوت میبخشد تا به شباهت مسیح زندگی کنند و خدمت نمایند.
۱۰. ملکوت خدا. ما ایمان داریم آنانی که به فیض خدا و از طریق ایمان به مسیح و اتحاد با او، و به واسطۀ تولد تازه یافتن به قوت روحالقدس نجات یافتهاند، به ملکوت خدا داخل میشوند، و در برکات این عهد تازه مسرور خواهند بود: آمرزش گناهان، تبدیل و تحول درونی که در ایشان شور و اشتیاقی ایجاد میکند تا خدا را جلال دهند، به او توکل کنند، از او اطاعت نمایند، و چشمانتظار آن جلالی باشند که در آینده مکشوف خواهد شد. اعمال نیک، گواه حتمی و قطعی این فیض نجاتبخش میباشد. ایمانداران که نمک جهان ِدر حال زوال، و نور جهانِ غرق در ظلمتند، نباید گوشۀ عزلت گزینند، و نباید با دنیا یکی گردند. ما باید برای رفاه و آسایش شهرمان بکوشیم، چرا که همۀ افتخارات امتها باید به خدا تقدیم شوند. چون شهروندان ملکوت خدا هستیم، با درک اینکه این خلقت و نظمش از آنِ کیست، باید همسایهمان را مثل خودمان دوست بداریم، و به همه نیکویی ورزیم، به ویژه به کسانی که جزو خانوادۀ الهی میباشند. ملکوت خدا در حال حاضر برقرار است، اما هنوز کاملاً مکشوف نگشته است. خدا در حاکمیتش این جهان را اداره میکند تا سرانجام کل خلقتش را نجات بخشد. ملکوت خدا با قدرتی شدید پیش میرود، و ملکوت ظلمانی شیطان را به یغما میبرد. هنگامی که انسانها توبه کرده و ایمان میآورند، خدا ایشان را از آن ملکوت میرهاند، تولد دوباره میبخشد، و آنها را از نو بنا میسازد. به این ترتیب، جماعتی تازه از انسانها به وجود خواهد آمد که در اقتدار و حاکمیت خدا زیست مینمایند.
۱۱. قوم تازۀ خدا
ما باور داریم قوم خدا که با ایشان عهد تازه بسته، هماکنون به اورشلیم آسمانی راه یافته، و هماکنون با مسیح در جایهای آسمانی نشستهاند. کلیساهای محلی که مسیح یگانه سَر و سَرور آنها است، نمودار این کلیسای جهانی میباشند. بنابراین، هر جماعت محلی در واقع کلیسا، اهلبیت خدا، جماعت خدای زنده، و ستون و زیربنای حقیقت به حساب میآید. کلیسا بدن مسیح است، مردمک چشم او است، و بر دستانش حک شده است. مسیح خود را تا ابد به کلیسا متعهد نموده است. این ویژگیها کلیسا را متمایز میسازند: پیغام انجیلش، آیین پاک و مقدسش، نظم و انضباط و تأدیب و توبیخش، مأموریت عظیمش، و بالاتر از همه، محبتش برای خدا، و محبت اعضایش به یکدیگر و به جهانیان. نکتۀ بسیار مهم اینجا است که این انجیل که ما عزیز میداریمش، هم ابعاد شخصی دارد، و هم عمومی. بدیهی است که هیچیک از این ابعاد را نباید نادیده گرفت. مسیح عیسی صلح و آرامش ما است: او نه تنها ما را با خدا صلح داد، بلکه انسانهای غریبه را نیز با هم آشنا نمود. هدف خدا این بود که انسانهای تازهای را در خودش بیافریند که با او در صلح باشند، و در یک بدن هم یهودیان و هم غیر یهودیان را با خدا آشتی دهد. او این دشمنی و خصومت را به واسطۀ صلیب از میان برداشت. وقتی اعضای کلیسا به جای تمرکز بر خویشتن، وقف خدمت به یکدیگر و همسایگانشان هستند، آنگاه کلیسا میتواند نماد جهان نوینی باشد که خدا در آینده بنا میسازد. کلیسا محل سکونت روح خدا در یک جماعت است، و همواره شاهد خدا در این جهان خواهد بود.
۱۲. تعمید در آب، و عشای ربّانی
ما باور داریم که خداوند عیسی شخصاً آیین تعمید در آب، و عشای ربّانی را بنا نهاد. تعمید در آب نشانۀ قدم نهادن به عهد جدید است، و عشای ربّانی تجدید این عهد به طور پیوسته است. این هر دو آیین، قول و عهد و پیمان خدا با ما است. این دو آیین که از جانب خدا مقرر شدند، از ابزارهای فیض میباشند. ما با بهجای آوردن این دو آیین، در حضور همگان سوگند میخوریم که مطیع مسیح میباشیم که مصلوب گشت و از مردگان برخاست. ما در حضور همگان اعلام میکنیم که چشمانتظار بازگشت مسیح، و به فرجام رسیدن همهچیز میباشیم.
۱۳. بازسازی همهچیز
ما باور داریم که خداوندمان عیسی مسیح شخصاً با بدن جسمانی و پرجلال، همراه با فرشتگان مقدسش بازمیگردد تا داور نهایی همگان باشد، و ملکوتش را برقرار سازد. ما باور داریم که هم عادلان و هم شریران با پیکر جسمانی از مردگان قیام خواهند کرد: همانطور که خداوندمان تعلیم داد، شریران زنده میشوند تا داوری گردند، و در هشیاری کامل تا ابد در جهنم مجازات شوند؛ و عادلان در حضور آن تختنشین و برّه، در آسمان جدید و زمین جدید که منزلگاه عدالت است، تا ابد برکت یابند. در آن روز، کلیسا به خاطر اطاعت و رنج و عذاب و پیروزی مسیح، در حضور خدا پاک و بیعیب حاضر خواهد بود. گناه معدوم خواهد شد، و تأثیرات مصیبتبارش برای همیشه از بین خواهد رفت. خدا کل در کل خواهد بود، و قومش شیفتۀ قدوسیت وصفناپذیر خدا گشته، و همهچیز برای ستایش فیض پرجلالش خواهد بود.
دیدگاه الهیاتی برای خدمت روحانی
آنچه از نظر میگذرانید، اعتقادنامۀ الهیاتی ما نیست (به بخش اعتقادنامه الهیاتی مراجعه نمایید.) در این بخش به این مهم میپردازیم که چگونه میتوانیم با امین ماندن به کتابمقدس و الهیاتی که به آن اعتقاد داریم، و با ارتباط متقابل با فرهنگ غالب بر جامعه، به خدمت روحانی بپردازیم.
یک. چگونه باید به بحران حقیقت که بر فرهنگ غالب است، پاسخ دهیم؟ (مبحث معرفتشناسی)
از آغاز دوران معروف به «عصر روشنگری» به مدت چند صد سال همه قاطعانه بر این باور بودند که حقیقت در واقع وجود دارد، و میتوان به حقیقت دست یافت؛ یعنی حقیقتی که با کلمات بیان میگردد و به میزان زیادی با واقعیت همخوانی دارد. اعتقاد بر این بود که عقل انسان به تنهایی و بدون هیچ کمکی میتواند به حقیقت عینی دست یابد. اما این اواخر، مکتب پُست مدرنیسم با یک سری فرضیات چنین استدلال میکند که ما نمیتوانیم به معنای واقعبینانه به معرفت برسیم، بلکه با توجه به تجربیات و علایق شخصیمان، احساساتمان، پیشداوریهای فرهنگی، محدودیتهای زبان، و روابط اجتماعی میتوانیم حقیقت را تعبیر و تفسیر نماییم. به اعتقاد پُست مدرنیسم، ادعای شناخت حقیقت نشانۀ غرور و تکبر است، و قطعاً باعث جنگ و جدال میان جوامعی میگردد که در مورد حقیقت همعقیده نیستند. بنا بر باور پُست مدرنیسم، باعث و بانی بسیاری از ناعدالتیها و جنگها در این عصر جدید میتواند همین غرور و تکبر باشد. البته این ادعای پُست مدرن خطرناک است: این مکتب با جار و جنجال فریاد سر میدهد که به جای مدعی حقیقت بودن، میتوان با فروتنی به سازش و مدارا تن داد، و به جای منحصرگرایی میتوان تَکثرگرا بود. فلسفۀ تَکثرگرایی معمولاً در باتلاقی گرفتار میشود که دیگر پایه و اساس محکم و استواری برای این حقیقت باقی نمیگذارد: «آن ایمانی که یک بار به مقدسان سپرده شد.» این طرز فکر که حقیقت با واقعیت همخوانی دارد، دیگر امروزه جایگاهی ندارد. امروزه حقیقت صرفاً بر اساس یک سری ذهنیات و فرضیات شکل میگیرد. حال ما به این بحران حقیقت که بر فرهنگمان حاکم است، چگونه پاسخ میدهیم؟
۱. ما معترفیم که حقیقت با واقعیت همخوانی دارد. ما باور داریم همان روحالقدس که کلام را به رسولان و انبیا الهام نمود، در ما نیز ساکن است تا ما که در تصویر خدا آفریده شدهایم، بتوانیم کتابمقدس را که از جانب خدا مکشوف گشته، بپذیریم و آن را درک نماییم؛ و به این مهم پی ببریم که حقایق کتابمقدس با واقعیت همخوانی دارند. کلام مکتوب در کتابمقدس دقیقاً به این دلیل حقیقتند که گفتار و کلام خدا میباشند، و با واقعیت همخوانی دارند، حتی اگر شناخت و آگاهی ما از آن حقایق (و حتی توانایی ما در اثبات آن حقایق به دیگران) صرفاً کامل نباشد. آن «عصر روشنگری» با اعتقاد به اینکه میتوان به حقیقت عینی دست یافت، از عقل و خِرَد انسان یک بت ساخت. حال آنکه انکار این احتمال که میتوان به حقیقت عینی دست یافت، به این معنا نیست که نمیشود به حقیقتی رسید که با واقعیت عینی مطابقت داشته باشد. حتی اگر هرگز نتوانیم به طور عینی و ملموس به چنین حقیقتی دست یابیم.
۲. ما معترفیم که کتابمقدس گویای حقیقت است. ما باور داریم که کل کتابمقدس مجموعهای از اصلیات است؛ یعنی سطر سطر آن گویای یک اصل میباشد. حال آنکه همۀ این اصلیات، حقیقت محض بوده، و معتبر و موثق میباشند. اما حقیقت کتابمقدس صرفاً در یک سری اصلیات یا گزارهها خلاصه نمیشود. کتابمقدس منظور خود را با شعر و حکایت و تمثیل نیز بیان میکند. اگرچه این روایات و حکایات مستقیماً اصلهای الهیاتی و تعلیمی را بیان نمیکنند، اما اراده و اندیشۀ خدا را برای ما مکشوف میسازند تا به این شکل، ما را به شباهت خدا تبدیل سازند.
۳. ما معترفیم که حقیقت با حیات خدا همخوانی دارد. این حقیقت فقط به لحاظ الهیاتی همخوانی ندارد، بلکه از رابطهای سخن میگوید که بر اساس عهد و پیمان شکل گرفته است. اینگونه نیست که دربارۀ مکاشفۀ کتابمقدس فقط یک سری اطلاعات داشته باشیم، بلکه باید زندگی خود را با آن دانستهها شکل دهیم (تثنیه ۲۹:۲۹). هدف کتابمقدس این است که به ما حکمت بخشد؛ به این معنا که زندگیای به ما عطا نماید که کاملاً تسلیم حقیقت خدا باشد. بنابراین، حقیقت یک هماهنگی و سازگاری میان کل زندگی ما و دل خدا و گفتار خدا و کارهای خدا است که به واسطۀ کلام و روح خدا ابراز میگردد. نادیده گرفتن این امر که کتابمقدس حقیقتش را از طریق یک سری اصل و گزاره بیان میکند، ما را در حفظ انجیل و دفاع از آن، و توضیح و تفسیرش کاملاً ناتوان میسازد. حال آنکه اگر حقیقت را فقط به یک سری اصل و گزاره محدود کنیم، نمیتوانیم آنطور که باید قدردان این حقیقت باشیم که پسر مجسم خدا یگانه راه و راستی و حیات است. اگر فقط از این جنبه به حقیقت کتابمقدس نگاه کنیم، قدرت داستانگویی انجیل، و حقیقت بودن و حیات داشتن، و نقش آن در برقراری ارتباط را نادیده میگیریم؛ چرا که حقیقتْ زنده است، و این زنده بودن به راستی که با ذات خدا همخوانی دارد.
۴. این دیدگاه دربارۀ حقیقت، چگونه ما را شکل میدهد؟
الف. ما در رابطه با نظریۀ همخوانی حقیقت با واقعیت، یک همخوانی و مطابقتِ معتدل را باور داریم. البته نسبت به دیدگاه مسیحیان انجیلیِ قدیمی، این دیدگاهِ معتدل با تعصب کمتری به حقیقت نگاه میکند. ما این دیدگاه را رد میکنیم که معتقد است حقیقت صرفاً زبان شیوا و رسا و بیتناقضِ درونی است که متعلق به یک باور یا جماعت خاص میباشد. با این حال، ما با امید به اینکه آنچه میگوییم در نهایت فروتنی باشد، به این اصل معتقد میباشیم: «فقط کتابمقدس».
ب. اگرچه حقیقت از طریق یک سری اصل و گزاره بیان میشود، اما مقولهای نیست که صرفاً باید آن را باور داشته باشیم، بلکه باید آن را در عبادت و پرستش پذیرا شویم، و آن را با درایت و حکمت در عمل به کار بریم. این توازن، به درک ما از شاگردسازی و موعظۀ کلام خدا کمک میکند. ما میخواهیم شور و اشتیاقی را برای آموزهها و تعالیم صحیح به وجود آوریم. اما این را هم میدانیم که تبادل اطلاعاتِ صرف، کلید رشد روحانی نیست. یک مسیحی تنها زمانی رشد میکند که کل زندگیاش با آنچه کلام خدا از او میطلبد، در جمع مسیحیان شکل گیرد؛ به این معنی که دعا کند، مشارکت نماید، در آیین تعمید در آب و عشای ربّانی شرکت نماید، و در جمع ایمانداران به موعظۀ کلام خدا گوش سپارد.
ج. هرچند هم شناخت و معرفت ما از حقیقت خدا دقیق و بیعیب باشد، اما شناخت و معرفتی نسبی است. با این حال، یقین داریم که آنچه کلام خدا به ما میگوید، حقیقت است (لوقا ۱:۴). به قدرت روحالقدس است که ما انجیل را با یقین کامل، و اعتقاد راسخ میپذیریم (اول تسالونیکیان ۱:۵).
دو. چگونه باید کتابمقدس را مطالعه نماییم؟ (مبحث تفسیر کلام خدا)
۱. کل کتابمقدس را به موازات بخوانید. به این معنا که هم خط اصلی و طرح کلی کتابمقدس که همانا نقشۀ خدا برای رستگاری بشر است را در نظر داشته باشید (لوقا ۲۴:۴۴)، و هم موضوعات و درونمایههای کتابمقدس را (عهد، پادشاهی، معبد). در هر عرصه از تاریخ، و در هر جزء از کتابمقدس که الهام الهی است، این خط اصلی و درونمایهها به چشم میآیند، و نقطۀ عطفشان عیسی مسیح است. با این چشمانداز، انجیل شامل آفرینش انسان، سقوط انسان، رستگاری انسان، و بازسازی خلقت خواهد بود. در این چشمانداز، هدف از نجات و رستگاری انسان؛ یعنی خلقت جهانی نوین مشهود است. همانگونه که در اعتقادنامه عنوان شد (۱) [خدا] در تدبیر و مشیّت الهیاش اهداف نیکو و ابدیاش را به انجام میرساند تا قومی را برای خودش بازخرید کند، و خلقت سقوطکردهاش را بازسازی نماید برای ستایش فیض پرجلالش.
۲. کل کتابمقدس را متقاطع بخوانید. به این معنا که اعلانات، احکام و فرامین، وعدهها، و حقایقی که اعلام میکند را دستهبندی کنید (الهیات، مسیحشناسی، زمانهای آخر) تا به درکی دقیق و جامع از تعالیم کلام خدا برسید، و جانِ کلام کتابمقدس را دریابید (لوقا ۲۴:۴۶-۴۷). در این چشمانداز، انجیل شامل خدا، گناه، مسیح، و ایمان میگردد. در این چشمانداز، عاملان رستگاری انسان؛ یعنی کاری که مسیح به جانشینیِ ما انجام داد، و مسوولیت ما در ایمان آوردن به او مشهود است. همانگونه که در اعتقادنامه عنوان شد (۷) عیسی مسیح نماینده و جانشین ما گشت تا ما در او عدالت خدا گردیم.
۳. این شیوۀ مطالعۀ کتابمقدس، چگونه ما را شکل میدهد؟
الف. امروزه بسیاری (البته نه همه) که کتابمقدس را به موازات مطالعه میکنند، بیشتر بر جنبههای جمعیِ گناه و نجات تمرکز دارند. از این دیدگاه، صلیب در اصل به یک الگوی ایثار و فداکاری، و غلبه بر قدرتهای دنیوی تبدیل میشود تا اینکه عاملی باشد برای فرو نشاندن غضب خدا، و جانشین شدن برای گناهان ما. جالب است که این روش میتواند تا حدود زیادی به قانونمدار بودن سوق یابد. این دیدگاه به جای اینکه انسانها را فرا خواند که به واسطۀ پیغام فیض، شخصاً توبه کنند و ایمان آورند، از آنها میخواهد با عضویت در گروهها و سازمانهای مسیحی، در طرح و برنامههایی که برای پیشبرد ملکوت خدا در جریان است، شرکت کنند، و در آنچه خدا برای آزادی جهان انجام میدهد، سهیم شوند. این دیدگاه تأکید بر این دارد که مسیحیت یک طریق زندگی است؛ و بدین ترتیب، از اهمیت جایگاهی که در مسیح در حضور خدا، و از طریق خون مسیح و ایمان شخصی به دست میآوریم، کاسته میشود. در این عدم توازن، آنچه کمتر مورد توجه قرار میگیرد، بشارت دادن است و دفاعیات مسیحی و موعظۀ تفسیری، و همچنین نشانههای تولد تازه، و اهمیت آن.
ب. از سوی دیگر، مسیحیان انجیلیِ قدیمی (البته نه همۀ آنها) تمایل داشتند کتابمقدس را به صورت متقاطع مطالعه نمایند. در نتیجه، بیشتر به سمت فردگرایی گرایش یافته بودند، و تقریباً فقط بر ایمانِ شخصی، و ایمن بودنِ راه بهشت تمرکز داشتند. اگرچه موعظههای ایشان تفسیری بود، گاهی به سمت اخلاقمداری کشیده میشد، و کمتر بر این حقیقت تأکید میکردند که مسیح و کاری که او به انجام رساند، نقطۀ عطف کل درونمایههای کتابمقدس میباشد. در این عدم توازن، بر اهمیت رحم و انصاف به تهیدستان و ستمدیدگان یا اصلاً تأکید نمیگشت یا اشارهای جزیی میشد. همچنین در این دیدگاه، برای هنر و عرضۀ محصولات فرهنگی، یا داد و ستد و فعالیتهایی از این قبیل که خدا را جلال میدهند، جایگاهی وجود نداشت.
ج. ما باور نداریم که این دو شیوۀ مطالعۀ کتابمقدس با هم تناقض دارند. اگرچه امروزه بسیاری سعی میکنند این دو شیوه را به اصطلاح به جان هم بیندازند، ولی ما باور داریم که هر دو شیوه برای درک معنا و مفهوم انجیل، لازم و ضروری میباشند. انجیل اعلام این حقیقت است که با مرگ و رستاخیز عیسی مسیح، خدا به خاطر فیض خود با انسانها آشتی نموده، و با فیض خود کل جهان را برای جلال خویش بازسازی خواهد نمود.
سه. چگونه باید با فرهنگ پیرامونمان ارتباط برقرار کنیم؟ (مبحث سازگاری با فرهنگ)
۱. ناهمسو با فرهنگ پیش رویم. ما میخواهیم کلیسایی باشیم که نه تنها مسیحیان را در زندگی روحانیشان پشتیبان کند، بلکه به آنها یاری رساند تا در جامعهای که خدا با کلام و روحش خلق نموده، زندگی سالمی داشته باشند.
۲. برای سعادت و رفاه همگانی دست به کار شویم. فقط کافی نیست که کلیسا با ارزشهای غالب بر فرهنگ ناهمسو باشد. ما باید برای سعادت و رفاه همگانی، ناهمسو با فرهنگ پیش رویم. ما میخواهیم از پایه و اساس از فرهنگ پیرامونمان متمایز باشیم، و در همان حال که آن تمایز را حفظ میکنیم، باید ایثارگرانه همسایهمان و حتی دشمنمان را خدمت کنیم. باید اکنون برای رونق و شکوفایی انسانها در این دنیا تلاش کنیم، و از تکاپو برای سعادت ابدیشان نیز بازنایستیم. بنابراین، جلسات پرستش دستهجمعی ما در کلیسا تنها وسیلۀ ارتباط ما با جهان خارج از کلیسا نیست. ما میخواهیم وقتی برای آرامش و امنیت و رفاه همسایهمان تلاش میکنیم، با آنها معاشرت داشته باشیم، و چه با کلاممان و چه با رفتارمان به آنها محبت کنیم. اگر چنین باشیم، نور و نمک جهان خواهیم بود (به بقا و بهبود این زندگی کمک میکنیم، و با شیوۀ زندگیمان جلال خدا را به دنیا نشان میدهیم؛ متی ۵:۱۳-۱۶). همانطور که یهودیان در تبعید باید خواستار صلح و سلامتی بابِل میبودند، و برای رفاه و آسایش ایشان تلاش میکردند (ارمیا ۲۹:۷)، مسیحیان نیز قوم خدا در تبعید میباشند (اول پطرس ۱:۱؛ یعقوب ۱:۱). شهروندان شهر خدا باید تا جایی که میتوانند بهترین شهروندان شهر دنیویشان باشند (ارمیا ۲۹:۴-۷). ما نسبت به تأثیرات فرهنگی نه خیلی خوشبین هستیم، نه خیلی بدبین؛ چرا که میدانیم وقتی پیرو آن کسی هستیم که جانش را برای دشمنانش فدا کرد، ما نیز هرچند هم که در جامعه تأثیرگذار باشیم، اما از آزار و جفا در امان نیستیم (اول پطرس ۲:۱۲).
۳. این ارتباط با فرهنگ، چگونه ما را شکل میدهد؟
الف. ما باور داریم که مسیحیت به هر حال تا حدودی تحت تأثیر فرهنگ قرار میگیرد. چیزی به نام مسیحیت مطلق و جهانشمول در تاریخ وجود نداشته است. اما ما هرگز نمیخواهیم آنقدر تحت تأثیر فرهنگمان قرار بگیریم که حقایق انجیل را به خطر اندازیم. پس چگونه میتوانیم تعادلمان را حفظ کنیم؟
ب. پاسخ این است که ما نمیتوانیم انجیل را به شکل آزمایشی، و در قالب یک تئوری با فرهنگ تطبیق دهیم. اگر کلیسا بخواهد برای خیریت کنونی و ابدی مردم ناهمسو با فرهنگ پیش رود، نه به شریعتگرایی که فرهنگ را کاملاً پس میزند تن میدهد؛ و نه با غرق شدن در فرهنگ، با آن سازش میکند. اگر هدف خدمت کردن باشد نه به قدرت رسیدن، میتوانیم تأثیر بسزایی بر فرهنگ بگذاریم. اما اگر هدف به قدرت رسیدن، و کنترل جامعه باشد، در عین حال که میخواهیم بتِ ثروت، مقام، و قدرت را بشکنیم، در همۀ آنها غرق میشویم.
ج. انجیل خودش کلید تطبیق درست و مناسب با فرهنگ را در دست دارد. اگر در سازگاری با فرهنگ زیادهروی کنیم، یعنی دلمان میخواهد فرهنگْ ما را تأیید کند. این عدم اطمینانِ ما را به انجیل نشان میدهد. اگر به هیچ عنوان با فرهنگ سازگار نباشیم، یعنی در این دام گرفتار شدهایم که فقط فرهنگ خودمان را قبول داریم. این عدم فروتنی بر مبنای کتابمقدس، و عدم محبت به همسایهمان را نشان میدهد.
چهار. انجیل به چه شکلی منحصر به فرد است؟
انجیل به شکلی بینظیر، مسیحیان را از فروتنی و امید و ملایمت و شهامت لبریز میکند. انجیل کتابمقدسی با سایر مذاهب، و همچنین با بیدین بودن تفاوتی چشمگیر دارد. مذاهب بر یک اصل بنا شدهاند: «من اطاعت میکنم، پس مورد قبول هستم.» اما قاعدۀ انجیل این است: «من به خاطر مسیح پذیرفته شدهام، پس اطاعت میکنم.» بنابراین، انجیل با مذهب و دینستیزان تفاوت دارد. شما میتوانید با زیر پا گذاشتن شریعت خدا به اصطلاح خداوند و منجی خودتان باشید. همچنین میتوانید به انگیزۀ رستگار شدن، شریعت را نگاه دارید، و باز هم خداوند و منجی خودتان باشید.
دینستیزی و ضد مذهب بودن باعث میشوند زیادی به خودمان دلگرمی بدهیم، و خودمان را نسنجیده بزرگ بپنداریم. مذهب و اخلاقمداری، انسان را زیر بار گناه و تقصیر خُرد میکنند، چرا که معیارهای اخلاقی را به انسان نشان میدهند که رعایتشان غیر ممکن است. اما انجیل ما را فروتن میکند، و در عین حال به ما نشان میدهد که در مسیح هم عادل و بیگناه هستیم، و هم هنوز گناهکار. ما همزمان هم آنقدر گناهکار و معیوب هستیم که هرگز تصورش را هم نمیکردیم، و هم آنقدر مقبول هستیم و آنقدر به ما محبت شده که هرگز حتی فکرش هم به ذهنمان خطور نمیکرد تا این اندازه مقبول باشیم.
ضد مذهب بودن، انسانها را خودخواه و فردگرا میسازد. مذهب و اخلاقمداری به طور کلی باعث میشوند که انسانها به یکدیگر فخر بفروشند، و به لحاظ اعتقاداتشان خود را از دیگران برتر بدانند (زیرا این دسته از افراد فکر میکنند به خاطر اعمال مذهبیشان به رستگاری رسیدهاند.) حال آنکه انجیلِ فیض بر این مهم تمرکز دارد که یک انسان برای ما جان داد، در حالی که ما هنوز دشمنش بودیم. انجیلِ فیض، فخرفروشیِ مذهبی و خودخواهی را از بین میبرد، و کاری میکند که ایمانداران به انجیل، خدمتگذار دیگران باشند: هم برای رفاه و آسایش انسانها و به ویژه تهیدستان بکوشند، هم برای رستگاری ابدی ایشان لحظهای آرام و قرار نداشته باشند. انجیلِ فیض ما را بر این میدارد که دیگران را بدون توجه به لیاقت و شایستگیشان خدمت کنیم، درست همانگونه که مسیح ما را خدمت نمود (مرقس ۱۰:۴۵).
مذهب و بیمذهبی، کُنشها و واکنشهای انسانها را تغییر میدهد: انسانها یا به خاطر عواقب اعمالشان ترسان و هراسان هستند؛ یا به خاطر تمایل به خودبزرگپنداری، دچار غرور و تکبر میشوند. انجیل انسانها را به سوی قدوسیت و خدمت نمودن سوق میدهد. انسانها به خاطر این فیض وجد و شادی مینمایند، و به خاطر عشقی که به جلال خدا دارند، و به سبب خدا بودنِ خدا در مسیر قدوسیت و خدمت گام برمیدارند.
پنج. خدمت انجیلمحور چیست؟
ویژگیهای این خدمت از این قرارند:
۱. پرستش دستهجمعیِ پرقدرت.
انجیل رابطۀ ما را با خدا تغییر میدهد. ما را از خصومت با خدا و اطاعت کورکورانه به یک رابطۀ صمیمی و مسرّتبخش میرساند. از اینرو، خدمت انجیلمحور و پرجنب و جوش در اصل در پرستش و دعای پرحرارت خلاصه میشود. در پرستش دستهجمعی، قوم خدا در رابطه با ارزش و زیبایی خدا به ادراک و بینش خاصی دست مییابند که زندگیشان را دگرگون میسازد. در نتیجه، ارزش خدا را به شکلی که شایسته و برازندۀ او است، ابراز میدارند. اساس و بنیاد پرستش دستهجمعی، خدمت کلام خدا میباشد. موعظۀ کلام خدا باید تفسیری باشد (به این معنی که آیات کلام خدا توضیح داده شوند و تفسیر گردند.) همچنین موعظۀ کلام خدا باید مسیحمحور باشد (تمام موضوعات و درونمایههای کتابمقدس به گونهای شرح داده شوند که به مسیح و کاری که برای نجات و رستگاری انسانها انجام داد، ختم شوند.) البته هدف نهایی فقط این نیست که کلام خدا تعلیم داده شود تا به دانش و معلومات ایمانداران بیفزاید. هدف نهایی این است که شنوندگانِ کلام را برای پرستش جمعی و فردی به شور آورد، و ایشان را قوت بخشد تا ارادۀ خدا را بهجا آورند.
۲. بشارت ثمربخش.
انجیل (بر خلاف اخلاقگرایانِ مذهبی) انسانهایی را در دامان خود پرورش میدهد که از مخالفانشان عار ندارند. در نتیجه، کلیسایی که واقعاً انجیلمحور است، باید مملو از کسانی باشد که با خوشرویی، امیدها و آرمانهای انسانها را به مسیح و کار نجاتبخش او پیوند میدهند. رویای ما این است که کلیسا را مملو از ایمانداران با زمینههای مختلف ببینیم: فقیر و غنی، باسواد و کمسواد، مرد و زن، پیر و جوان، مجرد و متأهل، و از هر قوم و نژاد. ما امیدوارم بتوانیم هم انسانهای ضد مذهب، هم پُستمدرن، هم مذهبی، و هم سنّتگرا را به کلیسا جذب کنیم. کلیسای انجیلمحور به سبب گیرایی و جذابیتش، و به خاطر فروتنیِ اعضایش باید شاهد ورود افرادی باشد که میخواهند مسیحیت را کند و کاو کرده و آن را درک نمایند. کلیسا باید به صدها روش به این افراد خوشآمد بگوید. کلیسا نباید صرفاً به ایشان حس خوبی دهد، بلکه همۀ تلاشش باید این باشد که پیغام انجیل را برای آنها قابل درک نماید. علاوه بر اینها، کلیساهای انجیلمحور تمایل زیادی برای پایهگذاری کلیساهای تازه دارند، چرا که پایهگذاری کلیسا یکی از ثمربخشترین وسیلههای بشارت است.
۳. جامعۀ ناهمسو با فرهنگ.
چون انجیل ترس و غرور را از بین میبرد، انسانهایی که نمیتوانستند با یکدیگر توافق و تفاهم داشته باشند، باید در کلیسا به تفاهم برسند و به اصطلاح با هم کنار بیایند. چون انجیل توجه ما را به کسی جلب میکند که برای دشمنانش جان داد، در نتیجه رابطههایی ایجاد میکند که در آنها از خودخواهی و خودپسندی خبری نیست، بلکه خدمت کردن و خادم بودن حرف اول را میزند. چون انجیل ما را به پاکی و قدوسیت فرا میخواند، زندگی قوم خدا هم با احساس مسوولیت همراه است، و هم نظم و انضباط؛ و اینها همه در محبت ریشه دارد. بنابراین، انجیل جماعتی از انسانهایی را میپروراند که از اساس و بنیان با هر جماعت دیگری تفاوت دارند. جامعۀ غیر مذهبی از مسایل جنسی یک بت ساخته است. در نتیجه، کلیسا باید مراقب باشد که در رابطه با مسایل جنسی از این بتپرستی بپرهیزد، و از سوی دیگر، از هراسی که در مورد مسایل جنسی گریبانگیر جوامع سنتّی است، دوری نماید. کلیسا اجتماعی است که آنقدر در عمل، اعضایش را محبت میکند و به فکر آنها است که عفت و پاکدامنی در آن قابل درک است. کلیسا به اعضایش میآموزد که در مطابقت از معیارهای انجیل از بدنهای خود مراقبت کنند. از رابطۀ جنسی خارج از چارچوب ازدواج (یعنی رابطۀ زناشویی میان یک مرد و یک زن) پرهیز کنند، پاکدامنیِ خویشتن را حفظ نمایند، و از این خویشتنداری مسرور باشند. کلیسا در رابطه با کانون خانواده باید بر نیکو و پسندیده بودنِ ازدواج میان یک مرد و یک زن تأکید نماید. کلیسا باید زن و شوهر را فرا خواند تا با تأمل در محبت خدا که محبتی مبنی بر عهد و پیمان است، در طول زندگی مشترکشان به هم وفادار بمانند، و طریقهای خدا را به فرزندانشان تعلیم دهند؛ و به این شکل، خدا را خدمت نمایند. کلیسا بر پسندیده بودنِ خدمت مجردان نیز تأکید میورزد تا چه برای مدتی مشخص، چه برای همۀ عمرشان خادم مسیح باشند. کلیسا باید با شفقّت و دلسوزی مثل یک خانواده در کنار همۀ کسانی بایستد که با مشکلات جنسی دست و پنجه نرم میکنند. اعضای کلیسا در رابطه با مسایل مالی باید به طور جدی در رفع نیازهای یکدیگر بکوشند تا هیچکس محتاج نباشد (اعمال رسولان ۴:۳۴). این روحیه باعث میشود اعضای کلیسا کاملاً در صَرفِ وقت و پول خود سخاوتمند باشند، و در ایجاد رابطه بکوشند. چنین روحیهای راهگشای عدالت اجتماعی است: به نیازهای مستمندان، ستمدیدگان، مهاجران، و کسانی که به لحاظ اقتصادی و جسمانی ضعیف هستند، رسیدگی میشود. در رابطه با قدرت میتوان این تعهد را به وضوح شاهد بود: میان نژادها و طبقات مختلف اجتماعی، و نسلهای مختلفی که خارج از بدن مسیح با هم غریبه بودند، رابطه برقرار میگردد. گواه عملیِ این شراکت و ارتباط این است که شاهد هستیم کلیساهای محلی بیش از گذشته، مردم را از هر نژاد و فرهنگ پذیرا شده و به آنها خوشآمد میگویند. هر کلیسایی باید بر این مهم تأمل نماید که از مرزهای جغرافیایی گذر کند، و در پذیرش اعضایش، و رهبری کلیسا به تنوع بیندیشد.
۴. همآمیزی ایمان و عمل
خبر خوش کتابمقدس این است که نه تنها انسانها میتوانند آمرزیده شوند، بلکه کل خلقت نیز بازسازی خواهد شد. خدا انسان را در باغ عدن نهاد تا برای جلال خدا، و برای رونق طبیعت و رفاه بشر به کشت و کار مشغول باشد. روح خدا نه تنها انسانها را تبدیل میسازد (یوحنا ۱۶:۸)، بلکه سیمای زمین را میپرورد و به آن جانی تازه میبخشد (پیدایش ۱:۲؛ مزمور ۱۰۴:۳۰). بنابراین، مسیحیان نه تنها از طریق خدمت کلام خدا او را جلال میدهند، بلکه با مشغول بودن به کشاورزی، هنر، داد و ستد، همکاری در امور مملکت، تحقیق و پژوهش و سایر حرفهها خدا را جلال میدهند، و برای آسایش و رفاه دیگران میکوشند. بسیاری از مسیحیان ایمان و اعتقادشان را از حرفهشان جدا کردهاند. از نظر این دسته افراد، انجیل وسیلهای است که انسانها را به آرامش میرساند، اما شالوده و زیربنای یک جهانبینی نیست؛ یعنی تفسیر جامع و کامل از واقعیت که بر همۀ کارهای ما اثر بگذارد. اما رویای ما برای کلیسا این است که اعضایش را چنان تجهیز نماید که در هر کاری که به آن مشغولند (نجاری، لولهکشی، وارد کردن اطلاعات و دادههای رایانهای، پرستاری، هنر، تجارت، کشورداری، خبرنگاری، تهیۀ برنامههای تفریحی و نمایشی، و تحقیق و پژوهش) به این فکر کنند که چگونه میتوانند ردپایی از انجیل بهجا بگذارند. چنین کلیسایی نه تنها حامی شراکت مسیحیان در فرهنگ است، بلکه به آنها کمک میکند تا در حرفه و پیشۀ خود بدرخشند، و خود را مسوول بدانند. ایجاد محیط کاری که در آن به انسانها احترام گذاشته میشود، و از نظر خلاقیت و بازده کاری، عالی و برجسته است، و بر اساس درک ما از انجیل ایجاد شده، جزیی از کاری است که به قوت روحالقدس برای شفای خلقت بهجا میآوریم. مسیحیان با در هم آمیختن شادی و امید و حقیقت در هنر نیز میتوانند به شفای این خلقت کمک کنند. ما چنین میکنیم، چون انجیل خدا ما را به چنین کارهایی وامیدارد، با وجود اینکه میدانیم همهچیز در نهایت، آن روز بازسازی میگردد که خداوندمان عیسی مسیح با بدن جسمانی بازگردد.
۵. بهجای آوردن عدالت و رحمت
خدا خالق جسم و روح است. رستاخیز عیسی نشان میدهد که او قرار است هم جهان روحانی را نجات بخشد هم جهان مادی را. از اینرو، خدا علاوه بر اینکه به فکر رستگاری جانهای ما است، دغدغۀ از میان برداشتن فقر و گرسنگی و ناعدالتی را نیز در سر دارد. انجیل چشمان ما را به این واقعیت میگشاید که کل ثروت و دارایی ما (حتی ثروت و دارایی که از دسترنج ما به دست میآید) در نهایت نعمتی از جانب خدا است، هدیهای است که شایستگیاش را نداشتهایم. بنابراین، کسی که نمیتواند سخاوتمند و گشادهدست باشد و داشتههایش را با دیگران تقسیم کند، صرفاً سنگدل نیست، بلکه بیانصاف است. مسیح با از دست دادن، باعث رستگاری ما شد. او ضعیف و خادم شد تا به قدرت برسد. او با بخشیدن همهچیز دولتمند گشت. کسانی که از نجات مسیح بهرهمند میگردند، قوی و کاردان نیستند؛ بلکه معترفند که ضعیف و گمشده هستند. ما نمیتوانیم به مسکینان و ستمدیدگان بنگریم، و با بیرحمی به آنها بگوییم که خودشان را از این تنگنا نجات دهند. عیسی با ما چنین نکرد. انجیل میخواهد به فقیران و مستمندان رحم و شفقّت داشته باشیم، و رسیدگی به آنها را در اولویت قرار دهیم. کلیساهای مسیحی در کنار اینکه انسانها را به توبه و تولد تازه میخوانند، باید در هر کوی و برزن و محله برای ایجاد انصاف و آرامش بکوشند و خدمت کنند. ما باید برای سعادت ابدی، و رفاه و آسایش کنونی همسایگانمان از پا نایستیم، و به ایشان نشان دهیم چه با ما همعقیده باشند چه نباشند، آنها را دوست داریم و حاضریم برایشان فداکاری نماییم. بیتفاوت بودن به تهیدستان و محرومان به این معنی است که به درستی متوجه نشدهایم که فقط محض فیض نجات یافتهایم.
جمعبندی
خدمت روحانی که آن را به طور خلاصه شرح دادیم، خدمتی نسبتاً نایاب است. کلیساهای بسیاری وجود دارند که حقجویان را جذب مینمایند، و به مردم در شناخت مسیح یاری میرسانند. کلیساهای بسیاری وجود دارند که با انجام فعالیتهای سیاسی، با فرهنگ دست دوستی میدهند. جنبش کاریزماتیک با تأکید بر برگزاری جلسههای پرشور و هیجان و باشکوه و دستهجمعیِ پرستش به سرعت در حالت گسترش است. کلیساهای بسیاری وجود دارند که همۀ دغدغهشان این است که کلام خدا را به دقت و موشکافی تعلیم دهند، و به تعالیم و آموزههای صحیح پایبند باشند. این کلیساها همۀ سعیشان این است که خود را از دنیا جدا نگاه دارند. کلیساهای زیادی وجود دارند که کاملاً خود را به تهیدستان و مطرودان، و کسانی که کمتر مورد توجه هستند، متعهد نمودهاند.
با این حال، کلیساهای چندان زیادی وجود ندارند که به طور کامل و یکپارچه نمودار تعادل و توازنی باشند که در مورد خدمت انجیل به آنها اشاره کردیم. اگرچه به فیض خدا نقاط درخشان و دلگرمکنندۀ بسیاری در کلیسا وجود دارد، اما این خدمت انجیلمحور جنبشی چندان گسترده نیست. به اعتقاد ما چنین تعادل و توازنی کلیساهای پرجاذبهای را به ثمر میرساند که با تکیه به الهیات صحیح به شکل اصولی موعظه میکنند، در بشارت انجیل پویا هستند، در دفاع از حقایق انجیل حرفی برای گفتن دارند، کلیسایی رو به رشد بوده، و در پایهگذاری کلیساهای تازه پیشقدم میباشند. چنین کلیساهایی بر توبه، تولد تازه، و پاکی و قدوسیت در زندگی شخصی تأکید میورزند؛ و در عین حال، در فعالیتهای اجتماعی شرکت میکنند، و با مشغول شدن در کارهای هنری، تجارت و داد و ستد، تحقیق و پژوهش، و امور مملکت، با فرهنگ خود نیز همگام میشوند. هر عضوی از اعضای جامعۀ مسیحیان خوانده شده تا ثروت و داراییهایش را با دیگران تقسیم کند، و به تهیدستان و مطرودان جامعه یاری رساند. اگر این اولویتها مد نظر باشد، همراستا با هم پیش میروند، و باعث میشوند هر یک از اعضای کلیسا متقابلاً یکدیگر را تقویت نمایند.
چه عاملی موجب گسترش کلیساهای انجیلمحور است؟ پاسخ نهایی این است که خدا برای جلال خویش باید بیداری روحانی ایجاد کند. این بیداری روحانی در نتیجۀ دعای پرحرارت و نافذ و چشمگیر قومش حاصل میگردد. با این حال، ما باور داریم که باید چند قدم دیگر برداریم تا به این مرحله برسیم. اگر بتوانیم بر پایۀ حقیقت (اینکه کتابمقدس را به بهترین شکل مطالعه نماییم) بر پایۀ ارتباطمان با فرهنگ، بر پایۀ محتوای انجیل، و بر پایۀ خدمت انجیلمحور با هم متحد شویم، جای بسی امیدواری خواهد بود. ما باور داریم که چنین تعهدی ما را از نو به سوی کتابمقدس جذب میکند، به سوی مسیحِ مکشوف در کتابمقدس، و به سوی انجیل مسیح. در نتیجه، ما کلیساها به فیض خدا این توانایی را به دست میآوریم تا «در راستی انجیل» رفتار نماییم (غلاطیان ۲:۱۴). ما از گناهان و خطایایمان خجل هستیم و بینهایت شکرگزار برای آمرزش گناهانمان، و بسیار مشتاق تا جلال خدا، و تبدیل شدن به شباهت پسرش را از نو شاهد باشیم.
سازمان تیجیسی از سایر سازمانهای خدمات مسیحی دعوت میکند تا از این اساسنامه بهره ببرند. خواهشمندیم این اساسنامه را با ذکر منبع استفاده نمایید (thegospelcoalition.org). این اساسنامه به همّت شبانانی که عضو شورای این سازمان میباشند، تنظیم و بازنویسی شده است. به هنگام ذکر منبع، درج این جمله ضروری است: «این اساسنامه در تاریخ ۲۲ مه سال ۲۰۰۷ به تصویب اعضای شورای تیجیسی رسیده، و در تاریخ ۱۲ آوریل سال ۲۰۱۱ بازنویسی گشته است. محتویات این اساسنامه با کسب اجازه از سازمان تیجیسی (thegospelcoalition.org) واقع در شهر دییرفیلد در ایالت ایلینوی به کدپستی ۶۰۰۱۵ مورد استفاده قرار گرفته است.» اگر برای خدمت در کلیسای محلیتان، و یا هر خدمت دیگری قصد دارید بخشی از این اساسنامه را تغییر دهید، بازنویسی کنید، یا مطلبی به آن بیفزایید، باید ضمن اشاره به آن تغییرات، از منبع مورد استفادۀ خود یعنی سازمان تیجیسی نیز نام ببرید.