کتاب امثال مجمو عه ای از “قدم های ساده برای داشتن یک زندگی شاد” نیست. یک مَثَل، نوعی هنر شاعرانه است که وقتی با آن دست و پنجه نرم می کنید، حکمت را به شما القا می کند. به عنوان خوانندگان انگلیسی یا فارسی زبان، قادر به دریافت کامل منبع اصلی نیستیم، اما با این حال می توانیم به اندازه کافی درباره ویژگی های ادبیات عبری بیاموزیم تا قادر به تشخیص لایه های معنایی آن باشیم، در غیر این صورت قادر به این کار نخواهیم بود.
شاید اساسی ترین ویژگی ادبیات عبری، ترادف عبارات است. دو بند، عبارت و یا جمله به گونه ای به هم مرتبط می شوند که یکدیگر را اصلاح کرده و یا شرح می دهند. عبارت دوم ممکن است ایده عبارت اول را بزرگ کرده و گسترش دهد و یا ممکن است نقطه مقابل آن را ارائه داده و به این ترتیب ایده اول را محدود کرده و ملایم تر جلوه دهد.
در هر دو مورد، هر دو عقیده متقابلاً یکدیگر را تصریح می کنند و درک بهتری از موضوع به ما می دهند. امثال ۶:۱۳ چنین می گوید، “پارسایی، راستان را حفظ می کند، اما گناه، شریران را سرنگون می سازد.” بند اول به ما کمک می کند تا معنای “شرارت” در بند دوم را به عنوان فقدان راستی درک کنیم. به دلیل ترادف عبارات، کلمات “شرور”، “پارسا”، “حکیم” و “نادان” که به طور مداوم و “به ظاهر” تکرار می شوند، در هر یک از مثل های کتاب امثال معنای متفاوتی دارند. اگر بندها را به دقت مقایسه نکنیم و اثر متقابل کلمات را بررسی نکنیم، حجم زیادی از معنی یک مثل را از دست می دهیم.
از دیگر ویژگی های بارز ادبیات عبری، همچون دیگر اشعار، ارائه ی نمونه های واضح و زنده (تصویرسازی) است. زن زیبای نادان مانند حلقه زرین است در بینی گراز (امثال ۲۲:۱۱)؛ مرد کاهل مانند سرکه برای دندان است (امثال ۲۶:۱۰). تصاویر و استعاره ها همیشه فراخوانی برای اندیشیدن به روش های مختلف هستند. یک خواننده متفکر می تواند پنج، سپس دَه روش و حتی روش های دیگری که تصویر یک اصل کلی را توضیح می دهد، لیست کند.
کتاب امثال به عنوان پازل
سخن گوته درباره زبان ها که “کسی که فقط یک زبان بلد باشد، هیچ نمی داند” احتمالا درست است، اما این سخن در مورد امثال بیشتر صادق است. اگر یک مثل بگوید “شخص پایبند به اخلاقیات همیشه زندگی خوبی دارد،” و مثل دیگری بگوید، “گاهی اوقات شخص پایبند به اخلاقیات رنج می کشد،” ما به عنوان خوانندگان عصر مدرن ممکن است تصور کنیم این دو جمله با هم تناقض دارند. این به این دلیل است که ما امثال را به عنوان وعده ها و یا دستورات مستقل شخصی در نظر می گیریم، در صورتی که هیچ کدام از این ها نیستند. بلکه هر کدام توصیفی هستند از جنبه های مختلف زندگی.
به نظر می رسد مثلی درباره ازدواج که معنای آن به تنهایی در نظر گرفته شده، در هر موردی صدق می کند. با این حال، مثل بعدی نشان می دهد که در برخی از شرایط ازدواج، روش دیگری باید در نظر گرفته شود. همان طور که در ترادف عبارات، بندها به گونه ای در کنار هم قرار گرفته شده اند که هر بند، بند دیگر را توصیف و اصلاح می کند، امثال نیز، یک تصویر کامل و چند بعدی از یک موضوع خاص را ارائه می دهد.
امثال، معنای خود را به صورت جمعی بیان می کنند. یک مثل به تنهایی تصویر کلی از موضوع را ارائه نمی دهد. امثال ۱۹:۲۹ می گوید که خدمتکاران نمی توانند به راحتی دلیل انجام کارهایی که باید انجام دهند را درک کنند، بنابراین شما باید نسبت به آنها سخت گیر باشید. به نظر می رسد که این یک نظر کلی در مورد توانایی های آنها باشد، اما امثال ۲:۱۷ به ما می گوید که یک خدمتکار حکیم می تواند بهتر از عضو خانواده باشد. تنها زمانی که این دو در کنار یکدیگر قرار گیرند می توانیم دریابیم که امثال ۱۹:۲۹ درباره تمام خدمتکاران و کارمندان صحبت نمی کند، بلکه درباره کسانی است که بی مسئولیت و کج خلق هستند.
بنابراین اگر توضیحات مختلف کتاب امثال درباره یک موضوع را با هم بخوانیم، می توانیم نکات بیشتری را دریابیم. در فصل ۱۲ کتاب امثال گفته شده که برای نادان مسیر رسیدن به بدبختی، راست است، اما در فصل ۱۶، این مسیر فاجعه بار می تواند برای هر کسی درست به نظر برسد. به عبارت دیگر، گاهی اوقات، حتی وقتی دقت و پشتکار لازم را به کار برده باشید، باز هم ممکن است انتخاب های شما اشتباه باشند، زیرا در یک دنیای سقوط کرده زندگی می کنید. شخص حکیم می داند که گاهی “تمام راه ها ممکن است بی سرانجام باشند.” هنگامی که خداوند جهان را خلق کرد، در هر چیزی نظم و ترتیبی قرار داده است که ما باید از آنها پیروی کنیم. اما از طرفی دیگر، ما در جهانی سقوط کرده و ناهنجار توسط گناه زندگی می کنیم، بنابراین شخص حکیم می داند که نظم آفرینش همیشه کارساز نیست، و تشخیص آن همیشه آسان نیست.
امثال تنها در کنار یکدیگر، دیدگاهی خردمندانه، ظریف، غنی از نظر الهیاتی و چند وجهی از جهان برای ما به ارمغان می آورند.
کتاب امثال به عنوان بخشی از کل کتاب مقدس
درحالی که امثال را “کتاب” می نامیم، در واقع آن فصلی از یک کتاب بسیار بزرگتر یعنی کتاب مقدس است، که از طریق تمام بخش ها و روایت های مختلف خود، یک داستان منسجم و واحد را ارائه می دهد. و این داستان این است که نسل بشر، آفرینش نیکوی خداوند را از طریق گناه خدشه دار کرد و حال نیازمند نجات است، و این نجات تحقق یافته و تنها در عیسی مسیح یافت می شود.
بنابراین، مانند تمام بخش های دیگر کتاب مقدس، امثال نیز تنها زمانی که در پرتوی شخص و کار عظیم عیسی مسیح خوانده شود، کامل ترین و عمیق ترین معنای خود را آشکار خواهد کرد. مسیح، شنوندگان خود را از طریق حکمتش شگف زده کرده بود (لوقا ۴۰:۲، ۴۷؛ مرقس ۲:۶). در نهایت حکمت اعلام کرد که سلیمانی تازه است (لوقا ۳۱:۱۱). سرانجام آشکار شد که مظهر حکمت که جهان را آفرید (امثال ۲۲:۸-۳۱)، عیسی است، یعنی کلام زنده خداوند، که به وسیله او خداوند جهان را آفرید (یوحنا ۱:۱-۴). پولس رسول، عیسی را حکمت خداوند (اول قرنتیان ۲۴:۱، ۳۰)، و کسی که همه گنج های حکمت و معرفت خداوند در او نهفته است، می نامد (کولسیان ۳:۲). همچنین، به یاد داشته باشید که “ترس خداوند” (امثال ۷:۱، ۱۰:۹) ابتدای حکمت است. لازمه حکمت کامل، داشتن یک رابطه زنده و حیاتی با خداوند است. همان طور که خواهیم دید، این “ترس،”باعث ایجاد رعب و وحشت نمی شود بلکه حالتی از بُهت و شگفتی در برابر پیمان وفادار عشق خداوند است. عهد جدید به ما نشان می دهد که نوعی از رابطه با خداوند که کتاب امثال خواهان آن است تنها از طریق ایمان به انجیل عیسی مسیح، تحقق می یابد.