نظرتان دربارۀ مسلمانانی که طرفدار عیسی هستند چیست؟ من دربارۀ مسلمانانی صحبت نمیکنم که از اطاعت خدایی ناشناخته و تکالیفی که از سوی محمد به آنان تحمیل شده بود دست میکشند و انجیل فوقالعادۀ عیسی مسیح را میپذیرند. من دربارۀ افرادی صحبت میکنم که با هر قصد و نیتی تصمیم میگیرند همچنان مسلمان بمانند اما با این حال ادعا میکنند که پیروان مسیح هستند.
این پدیده جنبش درونی (Insider Movement) نامیده میشود. طرفداران این جنبش ادعا میکنند که بهعنوان پیروان عیسی در جوامع مذهبی (یا اجتماعی- مذهبی) خود باقی میمانند. وقتی مذهب مورد نظر مسیحیت نیست، پس در حقیقت این ادعایی غلط است. برای ارزیابی آن مهم است که زمینۀ آن را درک کنیم.
زمینۀ جنبش درونی
نخست اینکه، بسیاری از سازمانهای میسیونری سعی کردند که نسخهای مشابه از مسیحیت (غربی) که در وطن خود میشناختند در بین مردمی از فرهنگهای مختلف به وجود آورند. آن روزها تا حد زیادی تمام شده است. به فیض خدا شاهد ظهور کلیساهایی در سراسر جهان هستیم که میخواهند ایمانشان به مسیح را به طرقی که مناسب محیط و فرهنگ محلیشان است نشان دهند.
دوم اینکه، وقتی با فروتنی تسلیم مسیح میشوید و به او رو میکنید، یک چالش مادامالعمر را آغاز میکنید که آن تبدیل و تحول را در میان مردمی نشان دهید که خدا شما را در میان ایشان نهاده است. این قضیه در مورد هر ایماندار و هر کلیسایی در هر موقعیتی صادق است، چه آگاهانه بدان فکر کنید چه نه.
سوم اینکه، زمانی مشکل بهوجود میآید که اطرافیان شما – معمولاً خانواده و نزدیکترین دوستان و همراهان زندگیتان – مسیحِ کتاب مقدس و وفاداری شما به او را – که تازه بدان پی بردهاند – رد میکنند. وسوسهای (یا در شرایطی شاید مسئلۀ مرگ و زندگی) که بهوجود میآید این است که جامعهای را که در آن به دنیا آمدید و رشد کردید ترک کنید. اما جامعۀ شما چگونه این خبر خوش را بشنود و آن را بپذیرد اگر شما که برای رساندن این خبر آماده و مجهز شدهاید دیگر در آن حضور نداشته باشید؟
البته این همواره چالش خدمت بهشمار میرود، چیزی که از زمان عهد جدید تا کنون شاهدش بودیم. پاسخ کتابمقدسی به این چالش این است که تا جایی که ممکن است بمانید و شاهد مسیح باشید، هم در کلام و هم در عمل – اما هرگز این کار را به قیمت سازش نمودن در زمینۀ انجیل، هویت تازهتان در مسیح، یا حقایق و اعمال اساسی مسیحیت انجام ندهید.
راهی بهتر؟
و این قضیه ما را به جنبش درونی برمیگرداند. طرفداران این جنبش بحث میکنند که راه بهتری هم به جای به چالش کشیدن جامعۀ اجتماعی-مذهبی یا ترک آن وجود دارد. ایشان در مورد مسلمانان میگویند که بهتر است حین اینکه مسیح را پیروی میکنید به ظواهر بیرونی اسلام که فرضاً عواقبی هم ندارند، پایبند باشید. این کار شبیه چیست؟
نمونۀ این ماجرا دربارۀ یک فرد از جنوب شرق آسیا است. او که مورد تایید یک میسیونری مسیحی قرار گرفته، خود را به عنوان مسلمانی پایبند معرفی میکند. او به جای اینکه خودش را به عنوان یک مسیحی معرفی کند، ادعا میکند که مسلمانی است پیرو عیسی مسیح.
او بین قرآن و کتاب مقدس، دومی را ترجیح میدهد اما قرآن را نیز تایید میکند و با اینکه میگوید که با مسلمانان دیگر تفاوتهایی دارد، در مورد نبی بودن محمد هیچ تردیدی ندارد – زیرا ادعا میکند که قرآن او را به مسیح هدایت نموده است. وی همچنین از اعتبار دائمی قربانیها و سنتهای مذهبی اسلام دفاع میکند.
تصویر کلی این جنبش از کتابی میآید که به تازگی منتشر کردهایم به نام ایمان آوردن مسلمانان به مسیح: نقدی بر جنبشهای درونی در بافت و زمینۀ اسلامی. این کتاب را من و ایمان ابراهیم ویرایش کردیم. ما بیش از ۳۰ نویسنده را در این کتاب جای دادیم که بسیاری از آنها ایماندارانی از زمینۀ اسلام هستند که وثاقت جنبشهای درونی را به چالش میکشند و به تفاوتهای واضح موجود میان مسیحیت کتابمقدسی و اسلام اشاره میکنند. بهطور خلاصه، اسلام مرگ مسیح بر روی صلیب و الوهیت او را رد میکند و مدعی است که کتاب مقدس تحریف شده و اصرار میورزد که محمد «خاتم انبیا» است و پیام پایدار و تزلزلناپذیر او به طور کامل و تنها در قرآن آمده است.
به بیان دیگر، اَشکال بیرونی اسلام یعنی تکالیف از جمله روزۀ همگانی و قربانی، نحوۀ دعای فرد (پنج بار در روز رو به مکه)، و به خصوص این اعتراف که خدایی جز الله (خدا به زبان عربی) نیست و محمد رسول اوست، حقیقتاً پیامدهایی مهم دارند. بخواهیم به طور ساده بیان کنیم، اسلام در صدد این است که عیسای کتاب مقدس را اصلاح (و بهطور موثر جایگزین کند)، به اسم تسلیم بودن به خدایی ناشناخته که محمد طرفدار آن بود.
وفادار ماندن به تمام اینها و پیروی از عیسی به طور همزمان کاری غیرممکن است.
خطر جنبش درونی
از آنجایی که طرفداران جنبش درونی اصرار میکنند که متفاوت هستند، مهم است که سفسطه (و خطر) استدلالهای این جنبش را با استفاده از تفسیر کتابمقدسی دقیق و محتاطانه، درک شروط و بایدهای اسلام، و تجربۀ عملی میسیونری افشا کنیم. راه عیسی سخت و پر زحمت است. همانطور که عهد جدید نشان میدهد، بسیاری از پیروان او گسستگی عمیق و حاد از زندگی مذهبی سابق خویش را تجربه میکنند. همانطور که پولس رسول فهمید که پایبند ماندن در چارچوب یهودیتی که مسیح را رد میکند، غیر ممکن است. قطعاً عهد جدید هیچ چیز از خودیهای آپولو – یا هر خدای دیگری که از معابد یونان که شما انتخاب کنید – نمیدانست. به همین نحو، داشتن هویتی مسلمان برای عیسی ادعایی غیر قابل دفاع است.
مسئلۀ دیگر وجود ترجمههای کتاب مقدس با استفاده از اصطلاحات کذایی مسلمانان (MIT) است. متاسفانه، بسیاری از خیرین نادانسته در ترجمههایی از کتاب مقدس همکاری داشتهاند که از عباراتی که مسلمانان به آن حساس هستند و آنها را توهینآمیز میدانند خودداری میکند، به خصوص استفاده از عبارت پسر خدا. مسلمانان معمولاً درک اشتباهی از عبارت «پسر خدا» دارند و چنین از آن برداشت میکنند که خدا به نحوی با مریم وارد رابطۀ فیزیکی شده تا عیسی را خلق کند. اما کسانی که چنین ترجمههایی بیرون میدهند به جای اصلاح چنین تفکراتی از طریق یک پروسۀ شاگردسازی دقیق و محتاطانه از عباراتی مانند «محبوب خدا»، «شاهزادۀ خدا» یا «نمایندۀ آسمانی خدا» استفاده میکنند و صفاتی مثل «خالق»، «نگهدارنده» یا «حافظ» را به خدای پدر نسبت میدهند. چنین سبک زبانی الهیات غلط اسلامی را در ذهن خواننده مورد تایید قرار میدهد و مانع از این فرصت میشود که ایشان شناختی حقیقی از خدای تثلیث کتاب مقدس داشته باشند.
فکر نمیکنم مبالغه کرده باشم اگر بگویم طرفداران جنبش درونی (و ترجمههای MIT مربوطه) باعث دست کشیدن مردم از انجیل میشود. دعای من این است که تمام مسیحیان انجیل را جدی بگیرند – حتی در دشوارترین شرایط و محیطها.