منتظر چه چیزی هستید؟
بسیاری از زنان میتوانند بدون فکر کردن به این پرسش پاسخ بدهند. منتظرم مرد واقعی از راه برسد، منتظرم ارتش سرانجام دست از جا به جا کردن ما بکشد تا بتوانیم خانهای بخریم، یا منتظر بچهای هستم.
بِتسی چایلد هوارد در کتاب جدیدش با عنوان «فصلهای انتظار، با ایمان قدم برداشتن وقتی رؤیاها دیر میکنند» دربارۀ تجربۀ یک انتظار خوب مینویسد. او دربارۀ پنج چیز مینویسد که زنان بیصبرانه منتظر آنها هستند، چیزهایی که در کتاب مقدس، زمان نمایش زیادی به خود اختصاص میدهند. مثل انتظار یک داماد، یک بچه، یک خانه و یا کسی مثل پسر گمشده.
هوارد توجه همگان را به نقش نجات دهندهای که انتظار در زندگی مسیحی ایفا میکند، جلب می کند. مورد او برای انتظاری پر شور و امیدوارانه، هیچ ردی از ابتذال و تضمینهای پوشالی که زنها در میان خودشان دست به دست میکنند، ندارد. هوارد مکالمه را با این جمله «به محض اینکه بخواهی، خدا به ندای قلبت پاسخ خواهد داد» پایان نمیدهد. در عوض با مهربانی و متفکرانه، ما را به نقشۀ خدا، آن گونه که در کتاب مقدس آشکار شده است، راهنمایی میکند. وی معتقد است که هدف خدا از منتظر گذاشتن ما این است که خودش را به ما بدهد. وی بارها و بارها از انتظار ما برای بیان داستانهای خاص استفاده میکند، تا وقتی که تاریخ کامل میشود.
تمثیلهای زندگی
هوارد از نقشی که هر یک از ما در مأموریت داستان سرایی خدا داریم، درک زیبایی دارد. خدا ما را در انتظار نگه میدارد، نه به روشی مستبدانه، بلکه خدا انتظار را برای ما مقدر میسازد، تا بسیاری از مضامین کتاب مقدس را به نمایش بگذارد. بنابراین، ما میتوانیم یا مضامین کتاب مقدس را به نمایش بگذاریم، یا تمثیل را از دست داده و با انتظار مقابله کنیم.
من این بینش را خیلی مفید می دانم. زیرا از این پرسش که «چه موقع درس میگیرم تا بتوانم دست از انتظار بکشم؟» ما را رهنمون می کند تا پرسش دیگری را مطرح کنیم. در کتاب مقدس ما دربارۀ یک زن میخوانیم که ۱۲ سال با خونریزی زندگی میکرد، تا اینکه در یک مواجهه، خونریزی او کاملاً قطع شد و ما حیرت میکنیم. خدا با بیماری من چه داستانی را میتوانست بگوید؟ در کتاب مقدس میخوانیم که حنا دعا میکند تا خدا به او یک فرزند بدهد و خدا پسری نبی به او میدهد. آیا من به درگاه خدا دعا میکنم، یا صرفا برای هر کسی که بشنود ناله خواهم کرد؟ ما در داستان پسر گمشده می خوانیم که او به سمت خانه و آغوش پدر باز می گردد، و ما کنجکاو می شویم که آیا آغوش من می تواند یاد بگیرد برای دخترم که سرکش و کلهشق است به اندازه آغوش خدا باز باشد؟
ما ببیینم که طریقی که ما انتظار می کشیم می تواند مقدس و زیبا باشد. نوشته های هوارد ریشه در کتاب مقدس دارد و شامل زنان واقعی و ملموس است چون این افراد همان دوستان ما هستند. آنها خود ما هستیم. همه ما با انتظار آشنا هستیم و واضح است که هوارد هم با انتظار آشنایی کامل دارد. اما در آخر کتاب ما حقیقت دیگری را یاد می گیریم. سرانجام انتظار تصویری برای داستان خدا مهیا می کند. هرچند داستان رهایی که ما در آن شریک هستیم در نهایت پایانی برای تمام انتظارات خواهد بود. آن با یک عروسی تمام می شود. یک زندگی جدید. یک خانه جدید. شفا. توبه کاران گمشده به خانه پدر برگشته اند.
این یعنی وقتی ما اشتیاق چیزهایی را در این دنیا داریم، مثل بچه، یا بازگشت همسر گمشده، می توانیم این شادی های کوچک را به عنوان پیش درآمد آن شادی عظیم که به ما وعده داده شده را تجربه کنیم. هیچ قسمتی از زندگی مسیحی بدون هدف نیست ” حتی اگر موافق چیزی نباشه که ما بخواهیم.
دو روی سکۀ انتظار
هوارد در نشان دادن دو روی سکۀ انتظار کار عجیبی انجام می دهد. در حالی که انتظار می کشید، در مسیح راضی و قانع باشید؟ بله! هوارد تأکید می کند تا اشتیاق خود را مصرانه بطلبید و آن را در حضور مسیح پرورش دهید. دست رو دست گذاشتن انتظار خوبی نیست. ما باید در انتظار خود فعال و حتی بی تاب باشیم، مانند پولس، عیسی، حنا و ابراهیم در حالی که در انتظار بودند، دعا کنیم.
هوارد همچنین در مقابل تلخیها به ما هشدار میدهد، یک بی خیالی معمول برای منتظر خنثی، که تصمیم گرفته است منتظر نباشد. این وسوسه وجود دارد است که مثل سارای نازا بشویم که از نازایی خود مطمئن بود به وعده فرشته خدا خندید. قلب یک مسیحی منتظر باید نرم و قابل انعطاف باشد ـ و همیشه به روی شکستن در این انتظار گشوده باشد.
چه اتفاقی رخ می داد اگر حنا با نازایی خود کنار می آمد و به آن شدت با گریه دعا نمی کرد برای بچه؟ چه اتفاقی رخ می داد اگر پدر پسر گمشده منتظر پسرش نمی بود تا او برگردد؟ چه اتفاقی رخ می داد اگر هوشع بی وفایی همسرش را سرنوشت قلم داد می کرد و برای او ماتم نمی کرد؟
تمام این نمونه های کتاب مقدسی با سیلی صورت خود را سرخ نگاه می داشتند و در درون درد داشتند. اگر اشکی قرار نیست بریزد پی چطور خداوند در مکاشفه ۴:۲۱ می گوید: او هر اشکی را از چشمان آنها پاک خواهد کرد؟
انتظار خودش
هوارد تا پایان کتاب در انتظار میماند، تا از ماجرای عشق ارزشمند خود بگوید.در سال ۲۰۱۴ هوارد مقالهای با عنوان «آیا من باید از مجرد بودنم راضی باشم» نوشت. یک روز پس از انتشار این قطعه، یک شبان انگلیسی با او تماس گرفت و از او قدردانی کرد. آنها شروع به مکاتبه کردند و یک سال پس از اولین نامه که به او نوشته شد، با هم ازدواج کردند. هوارد ۳۵ ساله بود و شبان ۳۹ ساله. در واقع آنها سالها قبل در یک کلیسا حضور داشتند، اما هرگز همدیگر را ندیده بودند. هوارد سال گذشته درست قبل از ازدواجش مقالهای مینویسد و تأکید میکند که زنها، از تجربۀ او یک پیام انجیلی دریافت کنند:
«زندگی شما میتواند در یک چشم به هم زدن تغییر کند. من دربارۀ وصال به عشق زندگیتان حرف نمیزنم. من دربارۀ دیدار با کسی حرف میزنم که عاشق شماست و خودش را به شما میدهد، کسی که به آسمانها رفت و وعده داد که بر میگردد. هر لحظه ممکن است که عیسی مسیح برگردد. هیچ کس از ساعت و روز آن خبر ندارد. بنابراین، ما همیشه باید چشم به راه باشیم و دعا کنیم».