یکی از بحث برانگیزترین موضوعات در مطالعۀ کانُن عهد جدید تاریخی است که این کتابها بهعنوان کتاب مقدس شناخته شدند. این کتابها از چه تاریخی بهعنوان راهنمای موثق و مقتدر کلیسا مورد استفاده قرار گرفتند؟ دانشمندان منتقد مدعی هستند که این کتابها ابتدا بهعنوان کتاب مقدس نوشته نشده و حتی تا پایان قرن دوم بهعنوان کتاب مقدس مورد استفاده قرار نگرفتهاند.
اما یکی از اساسیترین واقعیتهایی که مسیحیان باید بدانند آن است که بعضی از نویسندگان عهد جدید، در واقع از نویسندگان دیگر بهعنوان کتاب مقدس نقل قول میکنند. این امر ثابت میکند که کالبد جدید کتب مقدس یک تغییر جدید نبوده است که بعدا شکل بگیرد، بلکه به نظر می رسد که این چیزی است که در همان مراحل اولیۀ مسیحیت وجود داشته است.
مهمترین و بدیهی ترین مصداق این پدیده دوم پطرس ۱۵:۳ـ۱۶ است، جایی که پطرس به نامههای پولس )کتاب مقدس( اشاره می کند و آنها را با کتب عهد قدیم هم تراز و مساوی می داند. لازم به یادآوری است که پطرس از نامههای چندگانه پولس یاد میکند که نشان میدهد وی از وجود یک مجموعه اطلاع داشته است. مهمتر از آن این است که وی فرض میکند که مخاطبش هم از وجود این مجموعه اطلاع دارد. هیچ نشانهای دال بر جدید بودن یا زیر سوال بردن اصالت نامههای پولس بهعنوان کتاب مقدس وجود ندارد و پطرس بهطور خیلی نرمال و طبیعی این موضوع را یادآوری میکند.
فحوا و مفهوم بیانیه پطرس را نباید نادیده گرفت: این اشارات نشان میدهد که نامههای رسولان (در این مثال، نامه های پولس) یک جایگاه کتاب مقدسی در مسیحیت اولیه دارد. اگر نامه های پولس چنین جایگاه و اقتداری داشته اند، پس، به سختی میتوان فرض را بر این قرار داد که پطرس از نامههای خود چنین انتظار و پذیرشی نداشته باشد. ضمن اینکه، فقط چند آیه قبلتر پطرس اعلام میکند که تعالیم رسولان با خودِ عهد عتیق برابری میکند (دوم پطرس ۲:۳)
نمونه دیگری از این پدیده را میتوان در اول تیموتائوس ۱۸:۵ یافت که میگوید: “کتاب مقدس میگوید، “گاوی را که خرمن میکوبد دهان مبند و کارگر مستحق دستمزد خویش است.” در حالیکه اولین نقل قول به کتاب تثنیه ۴:۲۵ بر میگردد، نقل قول بعدی دقیقا با نقل قول لوقا ۷:۱۰ مطابقت دارد. حال ممکن است کسی بگوید که پولس به سنت شفاهی عیسی استناد میکند، اما واقعیت این است که پطرس گفتههایش را با جملۀ “کتاب مقدس میگوید”، شروع میکند که خود ناقض این ادعاست.
این امکان زمانی وجود دارد که پولس به اناجیل ناشناخته و تحریف شدهای استناد کرده باشد (که تصادفا دقیقاً با واژههای لوقا ۷:۱۰ یکسان بوده)، چرا ما باید یک منبع تحریف شده و ناشناخته را به یک منبع شناخته شده ترجیح بدهیم. ما میدانیم که لوقا در کلیسای نخستین از کتاب مقدس استفاده میکرد ــ اما، دربارۀ این انجیلِ نظریِ تحریف شده نمی توان این چنین سخن گفت.
البته چون به نظر میرسد این دو متن به دیگر کتب عهد جدید به عنوان کتاب مقدس استناد کردهاند، بنابراین، دانشمندان مسیحی معتقدند که این کتابها جعلی هستند و تاریخ آنها به پایان سال ۱۰۰ میلادی برمیگردد. در اینجا نمیتوانیم وارد این بحث عمیق علمی شویم، اما باید یادآوری کنیم که این بحثها به هیچ وجه به نتیجه نرسیده اند. علاوهبر این، چنانچه کسی صرفا بخاطر بحث، این تاریخ را برای این کتابها تصدیق کند، باز هم تاریخ کانُن را در زمانی خیلی قدیمتر قرار خواهد داد.
اگر نویسندگان عهد جدید به دیگر نویسندگان عهد جدید بهعنوان کتاب مقدس استناد کنند، به این معناست که کانُن یک پیشرفت کلیسایی متأخر نیست، بلکه چیزی قدیمیتر و نزدیکتر با ایمان مسیحیت است و این یک واقعیت بنیادین است که تمام مسیحیان باید بدانند.