الهیات نظاممند
الهیات نظاممند به این پرسش پاسخ میدهد: «کتاب مقدس دربارۀ یک سری موضوعات چه تعلیمی میدهد؟» یا به بیان دیگر «چه چیزی دربارۀ خدا و جهان او حقیقت است؟»
اگر بخواهیم دربارۀ بدیهیات بگوییم، الهیات نظاممند، نظاممند و سیستماتیک است: این الهیات بر اصول منطق، نظم و ترتیب، و نیاز سازماندهی شده است. به این موضوع میپردازد که چگونه کل کتاب مقدس به لحاظ منطقی در نظامهای فکری منسجم است. الهیات نظاممند اغلب حقیقت را تحت عناوینی مانند آموزههای خدا (خداشناسی)، کتاب مقدس (کتابمقدسشناسی)، انسانها (انسانشناسی)، گناه (گناهشناسی)، مسیح (مسیحشناسی)، روح القدس (روح القدسشناسی)، نجات (نجاتشناسی)، کلیسا (کلیساشناسی) و ایام آخر (آخرتشناسی) سازماندهی میکند. الهیات نظاممند معمولاً طوری خط مشی بندی میشود که با دنیای امروزه تعامل داشته باشد و آن را مخاطب قرار دهد. حتی الهیدانان نظاممند که از روایت کتاب مقدس حمایت میکنند و به نحوههای مختلفی که کتاب مقدس خوانندگان را خطاب قرار میدهد بهای زیادی می دهند، در آخر به ساختارهای نظاممند پیچیدهای بر میخورند که بعضی وقتها آنها را تِئودراماز (نمایشهای الهی) لقب میدهند.
یکپارچگی کتاب مقدس، الهیات نظاممند را نه تنها ممکن بلکه ضروری میگرداند. دادههای کتابمقدسی باید الهیات نظاممند را کنترل کنند؛ در عوض، الهیات نظاممند باید جهانبینیهای دیگر را به نوبۀ خود به چالش بکشاند. گاهی اوقات مهم است که «از آنچه مکتوب است فراتر» نرویم، زیرا یک سری حقایق مسیحی در خود نواحی وسیعی از امور ناشناخته را در بر دارند. به عنوان مثال، چیزهای مهمی هست که ما دربارۀ تجسم عیسی، تثلیث، حاکمیت خدا و مسئولیت انسان نمیدانیم. اینکه تظاهر کنیم بیشتر از آنچه «باید» میدانیم، یک الهیات نظاممند سُست و بیارزش به وجود آوردهایم که میتواند خطرناک و گمراه کننده باشد. بخش اعظمی از راستدینی در گروی گوش دادن دقیق و فروتنانه به تمام کتاب مقدس و سپس ربط دادن درست متن با متن و حقیقت با حقیقت است.
همه به نوعی به الهیات نظاممند معتقدند اما کیفیت الهیات نظاممند بر اساس این موارد است: دادههای بنیادی، روشهای سازنده، اصول استخراج یک سری اطلاعات، سبک زبانی گویا و مناسب، و نتیجهگیریهای منطقی و صحیح.
الهیات شبانی
الهیات شبانی به این پرسش پاسخ میدهد: «انسانها چگونه باید به مکاشفۀ خدا واکنش نشان دهند؟» گاهی پاسخ این پرسش را خودِ کتاب مقدس به تفصیل بیان میکند؛ سایر مواقع بر استنباط و نتایجی که خود کتاب مقدس بیان میکند، بنا می شود. الهیات شبانی در واقع چهار اصل دیگر را بکار می گیرد – تا حدی که سایر اصول در خطر بیهودگی و بیثمر بودن و حتی بیاحترامی به خدا قرار می گیرند. مگر آنکه به نوعی به واکنشهایی که او به حق از ما می طلبد ربط داده شوند. الهیات شبانی ممکن است به حوزههای مختلفی از جمله فرهنگ، اخلاقیات، بشارت، ازدواج و خانواده، پول، شفای جانها، سیاست، پرستش و بسیاری امور دیگر بپردازد.
ساختارهای ادبی
قبل از آنکه بر این موضوع تامل نماییم که این رویکردهای مختلف به الهیات چه تاثیر متقابلی بر یکدیگر دارند، بایستی مطلبی دربارۀ ساختارهای ادبی کتاب مقدس بیان کنیم. کتاب مقدس به صورت الهیات نظاممند قالببندی نشده که هر فصل موضوعی مجزا پیرامون «خدا»، «انسانها»، «گناه» و غیره باشد؛ همچنین به عنوان مجموعهای از کتب که پشت سر هم در تاریخ آمده باشند هم قالببندی نشده تا به شکلی باشد که هر کتاب، روایتی را که کتاب قبلی به پایان رسانده، ادامه دهد.
برخی از ژانرهای ادبی مختلف – مثل سبکهای نوشتاری – که کتاب مقدس را تشکیل میدهند، در مقالاتی مثل «مقدمهای بر کتب تاریخی»، «مقدمهای بر کتب شعری و حکمت» و «مقدمهای بر نامهها» معرفی شدهاند. وقتی دقیقتر نگاه میکنیم، در صفحات کتاب مقدس یک سری ژانرهای ادبی مختلف مثل نسبنامه، مَثَل، مراثی، اعترافات، مزامیر ستایشی، سخنان خدا، خوشابهحالها، گفتمان، روایت، اسناد حکومتی، احکام و حتی حکایات افسانهای پیدا میکنیم (افسانه داستانی فاقد شخصیت بشری است اما حیوانات یا درختان و سایر اشیا نمایانگر انسانها هستند. ر.ک. داوران ۷:۹-۱۵). خدا حکمت مشیتی خویش را با فراهم ساختن کتاب مقدسی آشکار نموده که از تمام این ژانرهای ادبی و حتی بیشتر از آن تشکیل شده است. این تنوع مزیت زیادی دارد زیرا هر ژانر، جذابیتی متفاوت برای ما دارد و تاثیر خود را بر روی ما میگذارد. آنها در مجموع، کاری بیشتر از تعلیم برای ما انجام میدهند: تخیلات ما را تحریک میکنند، ما را به تعمق وا میدارند، تصاویر ذهنی را به خاطرمان میآورند، ما را دعوت می کنند که موضوعی را به خاطر بسپاریم، احساسات ما را جذب می کنند، وقتی افکار یا اعمالمان جلف و ناشایسته است ما را شرمسار می کنند، و همچنین روح ما را شادمان میسازند. پس مادامی که از طریق روشهای تفسیر به الهیات کتاب مقدسی و الهیات نظاممند میپردازیم، باید همواره به خاطر داشته باشیم که خدا با حکمت کامل خویش متون بنیادی، یعنی کتب کتاب مقدس را به اَشکال مختلف به ما داده است. مطالعۀ کتاب مقدس به هیچ وجه خسته کننده و غیر عقلانی و ماشینوار نیست. ما در اینجا با فکر تعلیم دهنده، تکان دهنده، خلاق و فوقالعاده غنی خدا روبرو میشویم.
روابط متقابل
برخی فکر میکنند که اگر میتوانستیم این اصول را در یک خط مستقیم قرار دهیم بهتر بود: تفسیر←الهیات کتابمقدسی←[الهیات تاریخی]←الهیات نظاممند←الهیات شبانی. (پرانتزی که الهیات تاریخی در آن قرار دارد نشان میدهد که الهیات تاریخی مستقیماً در گسترش الهیات کتاب مقدسی به الهیات نظاممند نقش دارد. اما خودش جزئی از آن سِیر یا خط نیست.) اما این الگو خام و ناشیانه است زیرا هیچ تفسیری در خلاء انجام نشده است. قبل از آنکه کار تفسیر را شروع کنیم، یک چهارچوب از الهیات نظاممند داریم که بر تفسیر ما تاثیر میگذارد. پس آیا در چرخۀ هرمنیوتیک (نظریه تفسیر) گیر افتادهایم؟ نه؛ راهی بهتر وجود دارد. به جای یک چرخۀ ثابت میتوانیم آن را به شکل یک حلقۀ بازخوردی ترسیم کنیم.
حلقه بازخوردی
به بیان دیگر، حلقههای بازخوردی همواره وجود دارند یعنی حلقههای اطلاعاتیای که به عقب بر می گردند و روشی را که شخص به الهیات یا تفسیر میپردازد، دوباره شکل میدهد. حلقهها نباید بر نظر یا اثر نهایی غالب شوند. اما آنها این پروسه را شکل میدهند، چه فرد دوست داشته باشد، چه دوست نداشته باشد. انکار این موضوع که الهیات نظاممند فرد بر تفسیر او تاثیری ندارد، سخنی پوچ و بیمعناست. اما سیر کنترل نهایی خطی مستقیم از تفسیر به سوی الهیات کتاب مقدسی و الهیات تاریخی و سپس الهیات نظاممند و الهیات شبانی است. منبع موثق و اقتدار نهایی فقط و فقط کتاب مقدس است.
________________________________________
پایان بخش دوم