روایت تولد عیسی یکی از مشهورترین داستانهای جهان است. با این حال اغلب باورهای ما دربارۀ این رویداد در فرهنگ عامیانه و سنتهای رایج ریشه دارد تا دانش کتاب مقدسی. برای کمک به درک بهتر این روایت، در زیر ۹ چیزی که باید دربارۀ داستان تولد عیسی مسیح بدانید ذکر شده است.
۱. در تاریخ کلیسا، در مورد تاریخ تولد عیسی روزهای متعددی مانند ۲۱ مارس، ۱۵ آوریل، و ۲۰ مِی، ذکر شده بود. از قرن چهارم یا پنجم میلادی، مسیحیان به طور سنتی عید تبشیر ـ بشارت جبرئیل به مریم در لوقا ۲۸:۱-۳۷ – را ۲۵ مارس تاریخگذاری کردند. از آنجا که حاملگی تقریباً ۹ ماه از تاریخ لقاح طول میکشد، کلیسا تاریخ تولد عیسی را ۲۵ دسامبر تعیین کرد.
۲. در اغلب ترجمههای جدید چنین نوشته شده، مریم عیسی را زایید و او را در آخور خوابانید، زیرا در کاروانسرا یا مسافرخانه جایی برای آنها وجود نداشت. اما بر اساس دیدگاه پژوهشگر عهد جدید، استیفان سی. کارلسون، بخش آخر آیۀ لوقا ۷:۲، باید اینگونه ترجمه میشد: “زیرا آنها مکانی برای ماندن در جای خود نداشتند”. طبق گفتۀ کارلسون: “مشکلی که یوسف و مریم با آن روبرو بودند، این نبود که در هنگام ورود در جای بخصوصی یا معروفی صرفا به آنها اقامت نمیدادند، بلکه محل اقامت آنها مناسب تولد و مراقبت از عیسای نوزاد نبود.” نتیجه این میشد که تولد عیسی در اتاق اصلی خانه رخ میداد – که احتمالاً متعلق به یکی از بستگان یوسف بود – نه در خانهای کوچک و مجزا برای یک زوج.
۳. مایکل کروگر پژوهشگر عهد جدید میگوید، به نظر می رسد اگرچه وجود آخور (جای علوفۀ چهارپایان) نشان از یک انبار دارد، اما در آن دورۀ زمانی نگه داشتن آخورها در اتاق اصلی منازل روستایی، امری معمول و رایج بود. اغلب از حیوانات در محل سکونت خودشان، با چند متر فاصله، در اتاقی نگهداری میشد.
۴. به نظر میرسد وجود آخور و در قنداق پیچیده، در داستان تولد عیسی دارای اهمیتی دو چندان است. نخست همانطور که پیتر کرول[1] توضیح میدهد، وجود این جزئیات تأییدی بر آن چیزی است که فرشته به چوپانان گفت. در این روایت کوتاه ما یک واقعیت (نوزاد در آخور خوابانیده شده، لوقا ۷:۲)، یک پیشگویی (فرشته به چوپانان گفت او را در آخور خواهید یافت، لوقا ۱۲:۲) و یک شهادت (چوپانان او را در جایی که فرشته به آنها گفته بود، یافتند، لوقا ۱۲:۲) مشاهده میکنیم. دوم آنکه، همانگونه که پیتر لیثارت[2] میگوید: “نوزاد پیچیده در قنداق، به مجرمی مصلوب تبدیل شده و در قبر کفن پیچیده! اما هنگامی که از قبر برخاست در کفن پیچیده نبود. کودکِ خفته در آخور تبدیل به جسدی بر صلیب میشود، اما مرگ نمیتواند بر او غالب شود. چوپانان عیسای نوزاد را در آخور یافتند، اما هنگامی که زنان بر سر قبر او رفتند تا پیکر او را تدهین کنند، او آنجا نبود.
۵. “مجوسیان از مشرق زمین” (متی ۱:۲) به احتمال زیاد منجّم و مفسر نشانهها (طالع) بودند. به ظاهر، توصیف آنها از دیدن ستارهای در آسمان، بهعنوان نشانهای از رویدادی مهم، نوعی طالعبینی باستانی معمولی بوده است (یعنی، مطالعۀ گاهشماریهای مهم اجرام آسمانی به جهت تعیین زمانهای خوب و بد برای گروههای اجتماعی، ملتها و یا تمام بشریت). حتی اگر مجوسیان (مغان) (اصطلاحی که کلمۀ جادو از آن مشتق شده) واقعاً طالعبین بودهاند، دلیلی بر تأیید طالعبینی در کتاب مقدس نیست، بلکه بر عکس دال بر این است که حتی بت پرستان نیز عیسی را بهعنوان خدا میشناختند. همانگونه که دیوید ماتیس[3] میگوید: “با آنکه این مجوسیان (مغان) (طالعبینان) مورد احترام پادشاه قرار نگرفتند، اما این ناقضین آشکار شریعت عهد عتیق یعنی متخصصانِ بت پرست علوم ماوراءالطبیعه، طالعبینی، جادوگری و فالگیری، همگی به پرستش عیسی میآیند”.
۶. برخی از محققان معتقدند که ستارهای که ستارۀ بیت لحم نامیده میشود (متی ۲:۲) اصلاً یک ستاره نبوده است. در آن دوران و زمانها، اغلب اجرام آسمانی مانند سیارهها، ستارههای دنبالهدار و شهاب سنگها، به زبان محاورهای و اصطلاحاً ستاره نامیده میشدند (درست مانند ما که شهاب سنگها را ستارههای در حال سقوط مینامیم). در طول قرنها، گمانهزنیهایی وجود دارد که جسم آسمانی که مجوسیان دیدند، سیارۀ مشتری، ابراختری جدید، شهاب سنگ یا ستارهای معمولی بوده است. کولین نیکول[4] پژوهشگر عهد جدید معتقد است که فقط یک ستارۀ دنبالهدار میتواند تمام آنچه را که در متون مربوط به تولد عیسی مسیح گزارش شده است را انجام دهد و مجوسیان را به اورشلیم و سپس به بیت لحم و دقیقاً به خانهای که عیسی در آن تولد یافت رهنمون کند.
۷. کلیسای قدیم باستان، هدایای سه گانۀ مجوسیان را دارای معانی نمادینی میدانست: طلا به عنوان نماد پادشاهی عیسی، مُر به عنوان نشانۀ انسان شدن او (بخصوص مادهای برای تدهین عیسی) و بخور به عنوان نماد الوهیت او. در جهان باستان اینها هدایایی مرسوم، برای نشان دادن شکوهمندی یک پادشاه یا الهه بودند. همچنین همانگونه که باستانشناسی کتاب مقدس یادآوری میکند، کتیبههای باستانی ثبت کردهاند که پادشاه سیلیکاس دوم کالینیکاس[5] در سال ۲۴۳ قبل از میلاد برای الهۀ آپولو هدیه میآورد. اشعیای نبی نیز هنگام به تصویر کشیدن مرمت و بازسازی اورشلیم، به این موضوع نیز اشاره میکند که چگونه ملتها و پادشاهان هدایایی نظیر اینها خواهند آورد. “از شبا طلا و بخور میآورند و مردم این خبر خوش را به یکدیگر میدهند و میگویند خدا چه کرده است” (اشعیا ۶:۶۰).
۸. بازنمایی هنری یا بازنویسی داستان تولد عیسی به “صحنههای میلاد” معروفاند. واژۀ nativity از واژۀ یونانی nativus گرفته شده که به معنی “متولد” یا “تولد” است. فرانسیس از اهلِ آسیسی به عنوان اولین کسی که در سال ۱۲۲۳ نخستین صحنۀ تولد عیسی را خلق کرده، شناخته میشود. فرانسیس صحنهای از آخور، یونجه، گاو نر، و یک الاغ را در غاری در روستای گرسیو ایتالیا برپا و در حین موعظه دربارۀ “نوزاد بیت لحم”، روستائیان را به تماشای آن دعوت نمود.
۹. علی رغم برداشتی که بسیاری از نمایشها و سرودهای تولد مسیح به ما القا میکنند، کتاب مقدس مشخص نمیکند که: مریم سوار بر الاغی بوده، صاحب کاروانسرا مریم و یوسف را از آنجا دور کرد (به ترجمۀ لوقا ۷:۲ مذکور در شمارۀ ۲ رجوع کنید)؛ یا اینکه مریم به محض ورود به بیت لحم عیسی را به دنیا آورد (فقط هنگامی که در بیت لحم بودند، تولد روی داد)؛ و فرشتگان سرودند (فقط “لشکریان آسمان” سخن گفته، خداوند را ستایش کردند)؛ و سه مرد حکیم (مغ) در آنجا حضور داشتند (تعداد این افراد مشخص نشده است)؛ یا آن مجوسیان (مغان) در روز یا شب تولد عیسی به بیت لحم رسیدهاند (احتمالاً هنگامی که کودکی نوپا بوده است، به بیت لحم رسیدهاند).
[1] Peter Krol
[2] Peter Leithart
[3] David Mathis
[4] Colin Nicholl
[5] Seleucus II Callinicus