به خاطر دارم که در یک کنفرانس بودم و در حالی که با تعدادی از همکاران که اعلاناتی در یک هتل داشتند، صحبت میکردم، مرد مسلمانی به ما نزدیک شد و درخواست کرد که یکی از ما، تنها یکی از ما، به یک سوال او که تا آن زمان کسی نتوانسته بود پاسخ بدهد، جواب دهیم. سوال خود را آغاز کرد: «شما میگویید که عیسی خداست، درست است؟» من تایید کردم. «شما میگویید که خدا در ملکوت است، درست است؟» من به نشانۀ تایید سر تکان دادم. «و شما میگویید فقط یک خدا وجود دارد نه دو خدا؟» من لبخند زدم و میدانستم به کجا میخواهد برسد. او در حالیکه با انگشت به من اشاره کرد، گفت: «پس خدا چطور با خدا صحبت میکند؟! این اصلا منطقی نیست.»
از او پرسیدم که آیا میتوانم منهم سوالی بپرسم؟ اینطور شروع کردم: «آیا شما یک انسان هستی؟» پاسخ داد بلی. «و آیا من نیز یک انسان هستم؟» سرش را تکان داد. ادامه دادم «ما هر دو انسان هستیم. اما یک شخص نیستیم. پس پدر و پسر در ذات خدایی خود، مشترک هستند، اما در شخص تمایز دارند.» او از ادامه بحث منصرف شد و رفت.
گرچه پاسخ من به هیچ وجه کافی نبود و این مقایسه نقاط ضعف بسیاری دارد (همانطور که باب لِتهام، در کتاب فوق العادۀ خود به نام “تثلیث مقدس” شرح میدهد)، اما حداقل تلاشی برای گشودن باب گفتگو در مورد تمایز میان ذات و شخص بود (که من در اینجا بطور خلاصه بیان کردهام.)
بنابراین آیا واقعا عهد جدید تعلیم میدهد که عیسی خداست؟ عهد جدید اغلب از کلمۀ “خدا” (در یونانی تئوس) به عنوان مترادف “خدای پدر” استفاده میکند و عیسی پدر نیست. اما عهد جدید، اغلب “خدا” را به عنوان واژهای عمومیتر برای ذات الهی بکار میبرد. پس خدا، همیشه هم به طور خاص به پسر اشاره نمیکند، بلکه پسر، همیشه خداست.
نمونههای فراوانی وجود دارند که در آنها عیسی به صراحت خدا نامیده شده است. در اینجا واضحترین آنها را بیان میکنیم:
• یوحنا ۱۸:۱، «هیچ کس هرگز خدا را ندیده است. اما آن پسر یگانه که در آغوش پدر است، همان او را شناسانید.»
• یوحنا۲۸:۲۰، «توما به او گفت: خداوند من و خدای من! عیسی گفت: آیا چون مرا دیدی ایمان آوردی؟ خوشا بهحال آنانکه نادیده ایمان آورند.»
• رومیان۵:۹، «و نیز پدران به ایشان تعلق دارند و مسیح به لحاظ بشری از نسل آنان است، مافوق همه که او را تا به ابد سپاس باد. آمین»
• تیطس ۱۳:۲، «در حینی که منتظر آن امید مبارک، یعنی ظهور پرجلال خدای عظیم و نجات دهندۀ خویش عیسی مسیح هستیم،»
• عبرانیان ۸:۱، «اما دربارۀ پسر می گوید: ای خدا تخت سلطنت تو جاودانه است؛ عصای پادشاهی تو عصای عدل و انصاف است.»
• دوم پطرس ۱:۱، «از شمعون پطرس خادم و رسول عیسی مسیح به آنان که به برکت عدالت خدا و نجات دهندۀ ما عیسی مسیح، ایمانی هم تراز با ایمان ما نصیبشان شده است:»
اما شواهد و دلایل الوهیت عیسی، محدود به این نمونهها که او به صراحت در آنها به عنوان خدا معرفی شده است، نمیباشد. موری هریس، پاسخ قاطعی دربارۀ این سوال (در کتاب «عیسی به عنوان خدا»: به کار بردن واژه تئوس در عهد جدید در اشاره به عیسی) نوشته است؛ او خلاصهای مفید از توضیحات مفصل این شواهد دارد:
حتی اگر کلیسای اولیه هرگز از عنوان «خدا» برای عیسی استفاده نکرده بود، باز هم الوهیت او در وجودش آشکار میشد.
هدف پرستش انسانها و فرشتگان و ایمان نجاتبخش؛
مجری وظایف منحصرِ الهی از جمله عاملیت خلقت، بخشش گناهان و داوری نهایی
مخاطب در دعای استغاثه؛
صاحب تمام صفات الهی؛
حامل القاب متعددی که برای یهوه در عهد عتیق استفاده شده است؛ و
همکار برکات الهی.
ایمان به الوهیت مسیح، مبتنی بر شواهد یا اعتبار مجموعهای از متون برهانی نیست که در آنها ممکن است از عیسی با عنوان θεός (خدا) یاد شده باشد، بلکه بر شهادت کلی عهد جدید که در قالب تجربیات شخصی به اثبات رسیده است، استوار میباشد.
تیطس ۱۳:۲ و کتاب «الوهیت مسیح» نوشته موری جی. هریس، کتابی عالی است که تمامی شواهد را عنوان میکند و از عهد جدید فراتر رفته و بیان میدارد که عهد عتیق، تاریخ کلیسا، جایگاه فرهنگ معاصر و انواع خدمات نیز الوهیت عیسی را نشان میدهند. ( کتاب «الوهیت مسیح» بخش مربوط به «مجموعه الهیات در جامعه» که توسط کریستوفر مورگان و رابرت پترسون ویرایش شده است.)
یکی از در دسترسترین کتابها در این زمینه، کتاب «قرار دادن عیسی در جایگاه خودش: برهانی در باب الوهیت مسیح» نوشتۀ رابرت باومن و اِد کوموزِفسکی میباشد. آنها روش مفیدی برای یادآوری الوهیت مسیح ارائه دادهاند و آن را با حروف اختصاری H.A.N.D.S بیان کردهاند.
• عیسی شایستۀ احترامی است که فقط درخورِ خداست. (H for Honor)
• عیسی صفات و ویژگیهایی دارد که فقط خدا میتواند داشته باشد. (A for Attributes)
• به عیسی اسامی داده شده است که فقط میتوان به خدا نسبت داد. (N for Names)
• عیسی اعمالی را انجام میدهد که فقط خدا میتواند انجام دهد. (D for Deeds)
• عیسی دارای جایگاهی در تخت پادشاهی خداست. (S for Seat)
در نهایت، لزوم به خاطرسپردن خلاصۀ مفیدی از گفتههای یارسلاو پلیکان، شایان ذکر است:
قدیمیترین موعظۀ باقیمانده از کلیسای مسیحی، پس از عهد جدید با این کلمات آغاز شد:
«برادران، ما باید عیسی را همچون خدا، داور زندگان و مردگان بدانیم. نباید نجات خودمان را کوچک بشماریم، زیرا اگر او را کمتر از آنچه که هست جلوه دهیم، انتظار دریافت کمتری هم باید داشته باشیم.»
قدیمیترین روایت باقیمانده از مرگ یک شهید مسیحی حاوی این اعلان است: «برای ما غیر ممکن است که مسیح را انکار کنیم … یا شخص دیگری را بپرستیم. زیرا او را که پسر خداست میستاییم … اما شهدا را گرامی میداریم.»
“قدیمیترین گزارش باقیمانده از غیر مسیحیان دربارۀ کلیسا، مسیحیان را توصیف میکند که پیش از طلوع خورشید گرد هم میآیند و «سرودی را برای مسیح به عنوان (یک) خدا سر میدهند.»
قدیمیترین دعای عبادی باقیمانده از کلیسا، دعایی خطاب به مسیح بود: «خداوند ما، بیا!»
بدیهی است، که این پیامی بود که کلیسا به آن ایمان داشت و تعلیم میداد که “خدا” نامی شایسته برای عیسی مسیح است.