احتمالا این عجیبترین لحظۀ زندگی من بوده است.
در مرکز تایلند مشغول تدریس انگلیسی بودم و از من دعوت شد تا در یک آموزش یکروزۀ منطقهای معلمان انگلیسی دبیرستان شرکت کنم. من به عنوان یک انگلیسیزبان به آنجا رفتم تا به مواردی مانند تلفظ و مکالمه کمک کنم، یا حداقل من اینطور فکر میکردم.
اولین نشانه آن بود که همه چیز آنطور که من انتظار داشتم پیش نرفت، وقتی در آن روز از من دعوت کردند که روی صحنه بروم، آنها پس از معرفی من گفتند قرار است مراسم را با ترانهای بر اساس مضمون آن روز آغاز کنند، به عبارتی قرار بود مهمان “انگلیسیزبان” آن ترانه را بخواند. خبر بد اینکه من آواز خواندن بلد نبودم، آن هم در برابر آن تعداد افراد. خبر خوب این بود که ترانه انگلیسی بود و یک خبر بد دیگر این که آنها از سیستم کارائوکه[1]استفاده میکردند. همین برای یک صبح شنبه کافی بود، من در وسط یک کشور غریب بودم و قبول کرده بودم بیایم و به میزبانان تایلندی خودم لطفی کنم و قرار بود به تنهایی در مقابل چند صد معلم آواز بخوانم. “فقط میخواهم بگویم دوستت دارم” نام ترانهای با صدای استیو واندر بود، مسلما این ترانه عالی بود اما لزوما ارتباطی با آموزش زبان شکسپیر نداشت. من آرامش خودم را از دست داده بودم اما این بدترین بخش ماجرا نبود. فیلمی که در پسزمینه نمایش داده شد، فیلم نسبتا وقیحانهای بود. صفی از زنان که دور خود میچرخیدند و لباس خود را در میآوردند. من مجبور بودم کلمات را دنبال کنم و آن تصاویر ناشایست را نادیده بگیرم (و در عین حال سعی کنم از خجالت سرخ نشوم).
همۀ آنچه میتوان گفت این است: اجتناب از موضوع رابطۀ جنسی غیر ممکن است. حتی اگر در موقعیت بیضرری مانند آن صبح تایلند به نمایش درآید، واقعا امید چندانی به رهایی از آن در هر شرایطی نیست.
صادقانه بگویم، دیگر هرگز تجربۀ آن صبح تایلند را تکرار نمیکنم و اکنون برایم به همان اندازه عجیب است که بخواهم کتابی دربارۀ رابطۀ جنسی بنویسم. اما همچنین میگویم امتناع از آن نیز غیر ممکن است زیرا برای همه اهمیت دارد.
عنوانی اجتنابناپذیر
من در چند سال گذشته در یک مؤسسهٔ خیریه کار کردهام که وظیفۀ اصلی آن رسیدگی به فوریترین مشکلات مردم در مورد ایمان مسیحی بوده است. سایر کتابهای کمپانیِ “کتاب خوب” «مجموعۀ مدافعۀ استدلالی از مسیحیت» تا حدی شما را از این نوع پرسشها آگاه میکنند. اما در صدر لیست آنها چیزی هست که به تفکر و باور مسیحیان دربارۀ رابطۀ جنسی مربوط میشود. بهراحتی میتوان به دلیل آن پی برد. ما میدانیم تمایلات جنسی، رابطۀ جنسی و روابط ما با هم بخشی از زندگی ماست که برای ما اهمیت دارد. این موضوعی کماهمیت نیست. من بهخوبی میدانم تکتک ما طیف وسیعی از احساساتی قوی داریم وقتی حرف میزنیم، فکر میکنیم و به رابطۀ جنسی و تمایلات جنسی در زندگی و فرهنگ خودمان واکنش نشان میدهیم، مشهود میشوند.
ما خاطرات خوب یا بدی داریم که طرز فکر و رفتار ما را شکل میدهند. بعضی از آنها خاطرات دردناکی هستند که مدام به ذهنمان خطور میکنند. بعضی هم خاطراتی ناراحتکننده و التهابآور هستند که ما را وادار میسازند به دنبال نوعی رضایتمندی عمیقتری از آنچه باشیم که اکنون تجربه میکنیم. بعضی از خاطرات هم بهدلیل چیزهایی که تجربه کردهایم کاملا مغشوش و درهم هستند. برخی از ما کاملا از زندگی جنسی فعلی خودمان راضی هستیم و شاید با تعجب بگوییم این همه هیاهو برای چیست؟ این یعنی خواندن مطلب “چرا برای خدا مهم است با چه کسی میخوابم”؟ برای شما قابل درک نیست. شما چه مسیحی باشید چه نباشید، گاهی دوست دارید با غرولُند کتابهایتان را وسط اتاق پرت کنید، البته ممکن است آنچه من میگویم بر خلاف دیدگاهها و تجربیات شما باشد.
من این را به عنوان کسی مینویسم که مجرد است و قصد دارد تا آخر عمر مجرد بماند. یعنی به عنوان یک مسیحی متعهد به تجرد خودم هستم، رابطۀ جنسی نخواهم داشت مگر با کسی ازدواج کرده باشم. این موضوع برایم بسیار مهم است، درست همانطور که برای همه باید مهم باشد.
خطرات برای جامعه
مسیحیان در بحث رابطۀ جنسی با چالشهای مهمی روبهرو هستند. در میان جوامع غربی روز به روز موضوع اختیار در رابطۀ جنسی بیشتر مطرح میشود. طی چندین دهۀ گذشته تغییرات زیادی داشته است. درست ۱۵ سال پیش مسیحیانی مانند من که از آموزههای کتاب مقدس پیروی میکردیم را به چشم افرادی سنتگرا و قدیمی میدیدند، چون بر اساس برداشتهای سنتی از مسیحیت معتقد بودیم رابطۀ جنسی باید منحصر به ازدواج باشد. اما در حال حاضر ما را خطرناک میدانند. امروزه دیدگاههای ما دربارۀ رابطۀ جنسی بسیار اهمیت یافتهاند. این که با چه کسی میخوابیم حق برتر انسان است و هر چیزی که این انتخاب را محدود کند به نوعی تهدید محسوب میشود.
بنابراین، اینکه مسیحیان مدعی هستند رابطۀ جنسی فقط در یک چهارچوب مجاز است، بیشتر نوعی توهین برایشان محسوب میشود نه کنجکاوی. این پرسش که “چرا برای خدا مهم است با چه کسی میخوابم”؟ شاید اکنون کمتر یک پرسش باشد و بیشتر فقط یک اعتراض مستقل است که واقعا به پاسخ نیاز ندارد.
با این وجود باز هم پاسخی عالی برای آن وجود دارد. مسیحیان همچنان همان چیزی را در مورد رابطۀ جنسی باور دارند که در مسیحیت به آن ایمان دارند. این باوری نیست که از بین برود، گر چه بسیار مورد تمسخر واقع میشود. این باوری است که دلایل قانعکننده و عالی دارد. پیش از هر برخوردی دوست دارم این دلایل را درک کنید و بهدرستی آنها را ارزیابی کنید.
برای خدا مهم است با چه کسی میخوابید چون عمیقا به شما اهمیت میدهد. او اهمیت میدهد چون رابطۀ جنسی ایدۀ او بود نه ما. او اهمیت میدهد چون سوءاستفاده از رابطۀ جنسی میتواند صدمات و آسیبهای شدیدی وارد کند. او اهمیت میدهد چون ما را سزاوار توجه خودش میداند و در حقیقت این توجه او فقط برای این نیست که به ما بگوید چه استفادهای از رابطۀ جنسی داشته باشیم، بلکه برای آن است که بدانیم او چقدر بخشنده و شفابخش است وقتی آشفته میشویم و به هم میریزیم.
[1] یک نوع میکروفون و بلندگو که معمولا برای کارائوکه استفاده میشود، نوعی سرگرمی که در آن مردم آهنگهای مورد علاقه خود را همخوانی میکنند. سیستمهای کارائوکه اخیرا بهخصوص در مهمانیهای خانگی محبوبیت پیدا کردهاند.