چند وقت پیش یک گزارشگر از من خواست مکملگرایی[1] را برایش تعریف کنم، او نمیدانست منظور از این واژه چیست و این اصلا عجیب نیست.
عبارت “مکملبودن[2]” در کتاب مقدس نیامده است، اما برای خلاصه کردن یک مفهوم کتابمقدسی از آن استفاده میشود. درست شبیه کلمۀ “تثلیث” است. کتاب مقدس هرگز این کلمه را به کار نبرده است، اما بدون انکار به سه شخص بودن خداوند اشاره دارد “پدر، پسر، روحالقدس”.
گرچه مفهوم “مکملبودن” زن و مرد را میتوان از پیدایش تا مکاشفه مشاهده کرد، اما مکملبودن، فقط بیستوپنج سال است که استفاده میشود. گروهی از محققین این واژه را ابداع کردند و سعی کردند اصطلاحی را ارائه دهند، که نشانگر ایدۀ کتابمقدسی و تاریخی برابری زن و مرد و در عین حال متفاوت بودن آنها باشد. لزوم چنین عنوانی، وقتی مطرح گردید که میخواستند به موضوع برابری و قابلیت جا به جایی نقش مردان و زنان (مساوی طلبی) پاسخ دهند.
این مفهوم اولین بار در دهههای هفتاد و هشتاد میلادی توسط فمینیستهای کتابمقدسی، در میان گروههای بشارتی، اعلام و رایج گردید. من به تازگی، مقالات متعددی از کسانی خواندهام که نظریۀ مکملبودن را به اشتباه فهمیدهاند، یا اشتباه ارائه دادهاند. بیستوپنج سال پیش، در جلسهای بودم که کلمۀ “مکملبودن” مطرح شد. بنابراین فکر میکنم بهخوبی بر این تعریف احاطه دارم. پس میخواهم اصل قضیه را برایتان شرح دهم. در مقایسه با سری کتابهای آموزشی «برای مبتدیان»، من کتاب نوآموز و پایۀ «مکملگرایی برای مبتدیان» را به منظور درک مفهوم این کلمه به شما معرفی میکنم.
۱- این کلمه مکمل است نه افتخاری (در انگلیسی)
کلمۀ مکمل از فعل (کامل کردن یا مکمل بودن) “complement” ریشه میگیرد، نه از ستایش “compliment”. در فرهنگ لغت، این واژه اینگونه تعریف شده است:
چیزیکه کامل میکند، هر دو قسمت یا دو چیزی که باید با هم یک کل را بسازند؛ قرینه، همتا، مکمل.
مکملگراها معتقدند خدا مرد و زن را به عنوان مظهر تکمیلِ تصویر خدا، خلق کرد، مرد و زن در انعکاس جلال او مکمل هم هستند. دو جنسیت متفاوت این نگرش را بسط میدهد. گر چه هر دو به سهم خودشان کاملا حامل شباهت خدا هستند اما هر یک به روشی متفاوت و مجزا عمل میکنند. مرد و زن در ارتباط با هم حقایق مربوط به عیسی را منعکس میسازند، طوریکه به تنهایی قادر به این کار نبودند.
۲- جون کلیوِر [3]دهۀ پنجاهی است و بنابراین تعریفی از مکملگرایی ندارد
در جلسۀ نامگذاری مفاهیم، یک نفر از کلمۀ “سنتگرایی” نام برد، زیرا موقعیت ما همان چیزی است که مسیحیان، بهطور سنتی به آن باور دارند. اما فورا با آن مخالفت شد. کلمۀ سنتگرایی رنگ و بوی سنت دارد. مکملگرایان بر این باورند که اصول کتاب مقدس، برای سنت اعتباری قائل نیست. آنها را میتوان در هر زمان و فرهنگی بهکار برد. جون کلیوِر یک کلیشهساز امریکاییِ سنتی است. او مکملگرای ایدهآل نیست. همین و بس! فرهنگ تغییر کرده است. مکملگرایی با شصت یا هفتاد سال پیش کاملا متفاوت است. پس کلیشههای برنامهریزی شده را دور بریزید دیگر کاربردی ندارند.
۳- سلسله مراتب طبقۀ کارگر-کاسب دیگر جایگاهی در مکملگرایی ندارد.
تئوریستهای فمینیست معتقدند تفاوت نقش مرد و زن یک سلسله مراتبِ بالا-پایین (مثل دو لولۀ روی هم تفنگ) بهوجود میآورد که در آن مردان مانند مالکان فرانسوی صاحب امتیاز و برگزیدۀ (بورژوازی[4]) قرن هجدهم، از زنان نگهداری میکنند، زنانی که مانند کارگران سطح پایین از هیچ امتیازی برخوردار نیستند (طبقۀ کارگر). مکملگرایان با این وجود بر این باور نیستند که مردان گروهی با رتبۀ بالاتر از زنان میباشند. زنان جنسیت دوم محسوب نمیشوند. مردان مسئولیت سرِ خانه و کلیسا را به عهده دارند و مسیح در تعریف قبلی این موضوع انقلابی بهوجود آورد. اختیار و اقتدار به آنها حق حاکمیت نمیدهد، مسئولیتشان در حقیقت برای آنها خدمت است. ما واژۀ “سلسلۀ مراتبگرایی” را رد کردیم چون مردم آن را به حقِ حاکمیت جداییناپذیر و خودخوانده نسبت میدادند.
۴- مکملگرایی از ستم و آزار مرد سالارانه، بر زنان چشمپوشی نمیکند.
از نظر فنی “مردسالاری” یا “پدرسالاری” یعنی یک سازمان اجتماعی که در آن پدر سرِ خانواده است. اما از دهۀ هفتاد میلادی فمینیستها کاربرد تاریخی آن را دوباره تعریف کردند، و آن را به مفاهیم منفی تعبیر کردند. مردسالاری را یک سیستم زنگریز میدانند، که در آن زنان را زیر پا له میکنند. به همین دلیل ما واژۀ “مردسالاری” را نیز رد کردیم. مکملگرایان با ظلم و آزار زنان مخالفت میکنند. ما میخواهیم شاهد شکوفایی زنان باشیم و معتقدیم آنها وقتی شکوفا میشوند که بر طبق کلام خدا در کنار مردان با هم زندگی کنند.
۵- مکملگرایان معتقدند خداوند، مرد و زن را طراحی کرد تا حقایق مکملگرایی دربارۀ عیسی را بازتاب دهند
تا اینجا برخی از سوءبرداشتها و اصطلاحات غلط دربارۀ مکملگرایی را شرح دادیم. پس وقت آن رسیده است که یک تعریف اساسی ارائه دهیم. اساسا مکملگرا به کسی گفته میشود که معتقد است، خداوند زن و مرد را خلق نمود تا حقایق تکمیلی دربارۀ عیسی را بازتاب دهند. این پایانِ همه چیز بر مفهوم این واژه است. مکملگرایان معتقدند، مردها طراحی شدند تا مانند نور افکن تمام توجهات را به رابطۀ مسیح و کلیسا جلب کنند (و رابطۀ خداوند یهوه با مسیح)، کاری که زنان نمیتواستند انجام دهند. زنان نیز، طراحی شدند تا توجهات را، به رابطۀ کلیسا با مسیح (و مسیح با خداوند) جلب کنند، که مردان قادر به انجام آن نبودند. در کل اینکه ما مرد و زن هستیم موضوع نهایی، در مورد ما نیست. این دربارۀ شهادت دادن به داستان عیسی است. ما نمیخواهیم دیکته کنیم که مرد بودن و زن بودن در مورد چیست. خالق ما این کار را میکند. این مبنای مکملگرایی است. اگر شنیدید کسی به شما گفت: “مکملگرایی یعنی باید ازدواج کنید، چندین بچه داشته باشید، همسران خانهدار شوید، توالت تمیز کنید، کلا از حرفه و شغل خود دست بکشید، اصلا تفکر نکنید، آزار و اذیت را تحمل کنید، مدام سریال تکراریِ “آن را به عهدۀ بیور بگذار” را تماشا کنید، استعدادهای خود را سرکوب کنید، شخصیت خود را انکار کنید، به هر چیزی مردان میگویند با سر جواب مثبت بدهید…” حرف او را باور نکنید. این برداشت اشتباه یک مرد یا زن کوتهفکر است. این مکملگرایی نیست.
[1] Complementarianism
[2] Complementarity
[3] جون کلیور یک مرجع ادبی به معنای “مادر کامل خانهنشین” است که به “مادر” در برنامه تلویزیونی Leave it to Beaver که از سال ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۳ منتشر شد، اشاره دارد. نویسندگان زن که سریال را تماشا میکنند، گاهی اوقات برای موافقت با چنین عرفان زنانهایی به مشکل میخوردند. جون کلیور اغلب در اظهاراتی برای توجیه یک خانه نامرتب مورد اشاره قرار می گیرد، مانند «جون کلیور باعث شد که خانه ای بی عیب و نقص به نظر برسد».
[4] واژه “بورژوازی”، به دستهٔ بالاتر یا مرفه و سرمایهدار گفته میشود. این دسته قدرت خود را از استخدام، آموزش و ثروت به دست میآورند و نه از اشرافزادگی. این دسته بالاتر از طبقهٔ “پرولتاریا” قرار میگیرد. در جامعهٔ سرمایهداری این واژه معمولا به دستههای قانونگذار و مالک گفته میشود.